میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی،


چرا فریاد و ناله حفظ شنیده نشد؟


ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز

کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد

اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

راه دل عشاق زد آن چشم خماری

پیداست از این شیوه که مست است شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

پیداست نگارا که بلند است جنابت

دور است سر آب از این بادیه هش دار

تا غول بیابان نفریبد به سرابت

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل

باری به غلط صرف شد ایام شبابت

ای قصر دل افروز که منزلگه انسی

یا رب مکناد آفت ایام خرابت

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

نظران ابن سینا د مورد کاربرد داروها

ترکیب مزه ها باهم از دید گاه ابن سینا

سودمندیهای مزه های بهم آمیخته:

اگر مزه  گس و  مزه تلخ را به هم آمیزند، نتیجه آن زدودن همراه با قبض است. درضمن اگر گس و تلخ با هم باشند در چندحالت نافع هستند:

1 (برای شفا بخشیدن زخمهایی که کمی فروهشتگی دارند.
2 (برای باز نمودن انسداد عموماً.
3 (برای طحال، به شرطی که تلخی در این ترکیب زیاد ضعیف نباشد مفید است.
به طور کلّی هرگاه مزه های گس و تلخ با هم باشند برای معده و کبد مفید هستند .
(قرص های رانیتیدین ، سایمتدین ، فاموتیدین و...که امروزه برای معالجه ناراحتی های معده مصرف می شود همگی دارای نزه گس و تلخ هستند. منتها روپوشی که برروی آنها کشیده شده باعث می شود این نزه در دهان احساس نشود.قطره سنگکل که ب ای پاک کزدن کیسه صفرا و کبد مصرف می شود هم تلخی دارد و هم گس نزه است.)
نکته مهم
مزه تلخ مطلق یا تندمزه خالص هر دو برای احشاء زیان آورند.( قبلا اشاره شد که بسیاری از مواد سمی با مزه تلخشان شناخته می شوند.)
اما اگر تلخ همراه قبض باشد برای آن نافع است، زیرا تلخی می زدایدو قبض قوت درون را نگهداری میکند.

امکان دارد که در قابض تلخ یا در قابضی که تلخی زیاد در آن نیستقوتی موجود باشد که به وسیله فشاری که میآورد صفرا و مواد آبکی را بیرون براند.
نکته مهم:
(آب معدنی گاز دار تلخ مزه است. امروزه ثابت شده که مصرف به اندازه این آب باعث تخلیه کیسه صفرا می شود.)

اما قابض تلخ بویژه در حالتی که قابض قویتر از تلخی باشد دارای قوتی نیست که بتواند بلغم لزج را دفع کند این حالت را در خاراگوش (کشو رومی) میتوان یافت.

ولی مزه شیرین اگر با ماده قابض مخلوط شود برای دستگاه گوارش مطلوب تر است. زیرا شیرین قابض هم لذیذاست و هم مقوی و از آن جا که شیرین همراه قبض به حالت اعتدالی میماند زبری مری را نافع است .

هر چیزی که مزه گسی خشک کننده یا قبضی خشکی دهنده در آن است اگر همراه آن گسی یا قبضی، چربی یا بیمزگی یا شیرینی یا هر چه مانع گزش است باشد باعث رویش گوشت میشود.

هرآنچه ترکیبش از گوهر آتش و خاک باشد و قبضی و تندی یا قبضی و تلخی در آن موجود باشد برای زخمهایی که رطوبت تباه دارند نافع است و در شفا بخشیدن زخمها بسیار فعال میباشد.

(پماد هایی که امروزه برای بهبود زخم ها بکار میرود مانند تتراسیکلین بسیار تلخ مزه اند. چون خود پودر تتراسیکلین که در کپسولهای آن قراردارد و برای معالجه عفونت بکار می رود بسیار تلخ مزه است.ترکیب پودر تتراسیکلین که در کپسولهای ان قراردارد همراه با شربت دیفن هیدرامین ساده بر ای معالجه آفتهای دهانی جزو بهترین درمانها ست.)

در هر حال نیروی حاصل از مزه ها ارتباط با نیروی ماده آنها و ماده خوراکی آنها دارد و باید قیاسی را در این باره ملاحظه کرد که شرایط آن را ذکر کردیم .

این بود شرح و بیان ما در زمینه چشیدنیها و هرآنچه که باید اصل قیاس قرار گیرد. استفاده در حدی که ما گفتهایم برای پزشک کافی است . لیکن تحقیقات دامنه دارتر در اینباره بر عهده علم طبیعی است.

منبع اصلی کتاب قانون چاپ رایانه ای وزرات بهداشت جلد دوم

فهرست یا الواح شانزده گانه داروهای مفرده پورسینا

پورسینا در کتاب قانون جلد دوم شانزده فهرست تحت نام شانزده لوح ارائه می کند که جهت استفاده راحت تر جویندگان است و هر لوح به رنگی ویزه است که نشان از هوشمندی و ظرافت طبع او در تشریح علوم پزشکی دارد. او می نویسد:

"من ادویه مفرده ای را که در حرفه ما پزشکان به کار میروند در لوح هایی قرار داده ام که هر لوحی رنگ ویژهای دارد و این رنگ آمیزی برای این است که جویای این صنعت بتواند با داروها آسانتر آشنا شود و فایده هریک از آنها را برای اندامهای ظاهری و باطنی و زیان آنها را نیز به سرعت دریابد."

( برای نمونه لوح دوم راه برد هایی برای گزینش بهترین دارو می باشد که همین باعث صرفه جویی در وقت و کمک سریع به بیمار می شود.
در حالی که لوح سوم به شناسایی مزاج و اثر گذاری دارو پرداخته و جالب ترین لوح شانزدهم است که به لو ح داروهای احتیاطی یا جایگزین اختصاص دارد.این لوح برای زمانی است که داروهای معرفی شده در لوح های قبلی یافت نشوند و درنتیجه نیاز به داروی جایگزین باشد که این لوح یا فهرست به پزشک کمک می کند تا داروی جایگزین را نسخه بنویسد)

او سپس فهرست و لوح های شانزده گانه را بصورت زیر ارائه می کند:


لوح اول: اسامی ادویه مفرده و تاثیر و خاصیت آنها.

لوح دوم: گزینش بهترین نوع دارو.

لوح سوم: چگونگی دارو و شناسایی مزاج آن.

لوح چهارم: ویژگی حالات و اثرات عمومی دارو مانند گداختن، رسانیدن، پوشش شدن، تخدیر و همانند این
کنشها که قبلاً در جمله اول بیان کردیم و خواص دیگری که ممکن است داشته باشند، برای معرّفی هریک از
آنها رنگ ویژهای در موقع نگارش به کار بردیم تا آسان پیدا شود.
لوح پنجم: کاربرد دارو در آرایش پوست از قبیل زدودن برص، زگیل و همانند آنها که با رنگ ویژهای ثبت شده
است و اثر آن در آرایش مو نظیر نگهداری، دراز شدن، سیاه کردن مو که با رنگ متمایزی نوشته شده است و هر
اثری که دارو در مورد پوست یا مو داشته باشد جزء آرایش محسوب میشود و هرکدام به رنگی جداگانه درآمدهاند
تا جوینده مطلب را رهنمون باشند.
لوح ششم: کاربرد دارو در دمل و جوشها که هر صِنفی از آنها نیز رنگ ویژه خود را دارد.
لوح هفتم: برای هریک از حالات: قَرحه ها، زخمها، شکستگیها رنگ خاصی به کار بردهایم.
لوح هشتم: کاربرد دارو در درمان بیماریهای مفاصل و پیها با رنگ ویژه آنها.
لوح نهم: کاربرد دارو در بیماریهای وابسته به کلیه قسمتهای سر با رنگی متمایز.
لوح دهم: اثر دارو در بیماریهای چشم و متعلّقات آن.
لوح یازدهم: کاربرد دارو در بیماریهای اندامهای تنفسی و سینه که با رنگ ویژهای نشان داده شده است.
لوح دوازدهم: تاثیر دارو در درمان بیماریهای اندامهای غذایی که آنها هم به رنگ جداگانهای ثبت شدهاند.
لوح سیزدهم: کاربرد دارو در بیماریهای دستگاه دفع که به رنگ خاصی نشان داده شدهاند.
لوح چهاردهم: کاربرد دارو در انواع تب و متعلّقات آنها.
لوح پانزدهم: رابطه داروها با زهرها.
لوح شانزدهم: ذکر داروهایی که آنها را داروی احتیاطی (جایگزین) میتوان شمرد یعنی اگر داروی مورد نظر
پیدا نشود، داروی دیگری را بجای آن استعمال میکنیم که کار اولی را انجام میدهد . نباید فراموش کرد که شاید
هریک از داروهای ثبت شده در همه لوحها تکرار شده باشد و شاید تنها در یک لوح یا بیشتر از یک لوح ثبت شدهباشد و در سرآغاز این کتاب به این ترتیب توجه کرده ایم

داروها دربدن چه میکنند؟ ابن سینا پاسخ می دهد

داروها وبدن ما

امروزه میزان استفاده از داروها افزایش یافته که البته در بسیاری از موارد باعث نجات جان انسان شده است. از سوی دیگر مصرف برخی داروها به ویژه مصرف خودسرانه دارو و بدون تجویز پزشک مشکلات جدی بوجود آورده است. هزارسال پیش که داروها اغلب غذایی بودند و بعضا دارویی می شدند ابن سینا پزشک نامدار ای انی تحقیق و تجربه خود را در ارتباط با عملگرد و واکنش داروها در بدن در جلد دوم کتاب قانون بصورت زیر بیان کرده است:


"گوییم داروها خود به خود دارای صفاتی هستند که برخی از این صفات همان کیفیت چهارگانه شناخته 

شده (گرمی، سردی، تری، خشکی) است. برخی از این صفات نیز عبارت از بوی و رنگ است و عده ه ای نیز 

صفتهای مغایرند که میتوان در بین آنها از لطافت، غلظت، لزج بودن، (چسبندگی)، شکنند گی، جمود، سیلان،

لعابی بودن، چرب بودن، خشکی دهندگی، سبکی، سنگینی، نام برد.


1 (داروی لطیف عبارت از دارویی است که هرگاه به وسیله نیروی طبیعی جسم ما تاثیر پذیرفت، به اجزای بسیار 

ریز تقسیم میشود و در بدن پخش میگردد . مانند زعفَران و دارچین. چنین دارویی در همه حالات بسیار نافع

است، حتی خشکانیدن به وسیله آن حتی اگر هیچ گزندگی از آن حس نشود با اثر داروی بسیار سوزناک و قوی 

برابر است.


2 (منظور از داروی غلیظ آن نوع دارو است که نمیتو اندکار داروی لطیف را انجام دهد، مانند کدو و گچ.


3 (منظور از داروی لزج (چسبنده) دارویی است که هرگاه گرمای غریزی جسم بر آن دارو تاثیر بگذارد و کنش یا 

نیروی آن را بکار گیرد برای هر نوع کش آمدن، آمادگی دارد و هر قدر کش داده شود از هم نمی گسلد . 

چنیندارویی اگر از دو طرف به دو جسم که به حرکت درآمدها ند و دارند از همدیگر دور میشوند بچسبد، حرکت آنها را 

به تعویق نمیاندازد و هر دو جسم با او حرکت میکنند و گسستگی در میان رخ نخواهد داد مانند: عسل.


4 (مقصود از داروی شکننده دارویی است جامد و خشک و به کمترین فشاری که براو وارد میآید ریزریز میشود 

مانند الوای خوب (صبر).


5 (منظور از داروی جامد دارویی است که میتوان اجزای آن را به حرکت درآورد و وضع آن را تغییر داد، لیکن در 

حال حاضر به واسطه عامل بسیار سرد بر وضع خود باقی مانده است، مانند شمع، واضحتر بگویم چنین دارویی 

میتواند به شکل روان درآید ولی جامدبه نظر میآید.


6 (مراد از داروی مایع (سائل) دارویی است که اگر آن را در چیزی سخت قرار دهیم شکل و وضع خود را از دست 

میدهد و قسمتهای بالایی آن از هر طرف که راه داشته باشند پایینگرا میشوند . داروهای مایع از نوع داروهای

سائل هستند.


7 (دارویی را لعابی مینامیم که اگر آن را در آب فرو بریم یا در مایعی قرار دهیم اجزایی از آن جدا میشود و با 

رطوبت همجوارش میآمیزد و بر اثر این آمیزش نوعی چسبندگی را به بار میآرد مانند : اِسفَرزه و ختمی، دانه های

لعابدار به وسیله لیز دادن اسهال ایجاد میکند. اگر این دانهها برشته شوند لعابیت آنها پوشیده میشود و شکم را

بند میآورد.


8 (ماده روغنی دارویی است که در گوهرش مقداری روغن موجود است مانند حبوب (دانه ها).


9 (منظور از خشک کننده آن نوع دارو است که اثر مزاج خاکی در آن فراوان است و به خشکی انجامیده است . 

هرگاه آب یا رطوبتهای جاری به وی برسند آنها را در خود فرو میبرد و رطوبت از سوراخهای بسیار ریز و پنهانی می گذرد.

قانون چاپ رایانه ای وزرات بهداشت

تفکر فلسفی ابن سینا باعث بوجود امدن فلسفه اصالت وجود شد


«ماهیت غیر وجود است»

این گفته ابن سینا منشاء ایجاد فلسفه  ای شد که بعد ها به اصالت وجود و یاو اگزیستانسیالیسم منجر شد.

اوگفت که ماهیت غیر از وجود است. یعنی اگر بگوئیم : انسان موجود است، دیوار موجود است، انسان مفهومی مغایر باوجود دارد.دیوار نیز مفهومی مغایر با وجود دارد.

پس در این جا وو چیز جلوه می کند ؛یکی انسانیت انسان و دیوار بودن دیوار و دیگری وجود داشتن آنها !

در فلسفه سینایی ماهیت شناسیی با وجود شناسی تفاوت کامل دارد . چون اولی به چیستی و دومی به هستی ارتباطپیدا می کند.


این مطلب بعدها به صورت یک موضوع بسیار جدّى فلسفه درآمد و فلاسفه بعدى بطور مفصل پیرامون همین امر بحثها کردند.

‌‌  ابن سینا در این ارتباط سه نظر دارد:

گاهى مى‌گوییم: فلان حقیقت و ماهیت در اعیان موجود است.

گاهى مى‌گوییم: فلان حقیقت و ماهیت در اذهان موجود است.

و بالاخره گاهى مى‌گوییم: فلان حقیقت موجود است اعم از اینکه در ذهن موجود باشد یا در خارج.

او تصریح می کند که سه جمله فوق با این جمله که می گوید: حقیقت فلان چیز  فلان حقیقت است. یعنی معنی وجود غیر از حقیقت است. ابن سینا تاکید می کند اگر کسی بگوید : فلان حقیقت فلان" شئ " است حرفی بی حاصل گفته است. هم چنین اگر کسی بگوید فلان حقیقت "شئ" است نیز سخنی بی فایده تر گفته است

فلسفه خوب از نظر ابن سینا

پورسینا در جلد اول کتاب شفا بحث جالبی را در باره حقیقی ترین فلسفه ارائه کرده و می نویسد:

«همچنین شنیده‌اى که فلسفه ای  حقیقى‌اى وجود دارد و فلسفه اُولایى هست و نیز شنیده‌اى که فلسفه اولى فایده‌اش اثبات مبادى سایر علوم است و حکمت حقیقى همین علم است.

و گاهى شنیده‌اى که حکمت الهى برترین علم به برترین معلوم است

و گاهى گفته‌اند: حکمت الهى صحیحترین و متقن‌ترین شناخت مى‌باشد

و گاهى هم گفته‌اند: این حکمت، علم به اسباب نخستین همه اشیاء است. و البته در نیافته ای  که این فلسفه اولى و این حکمت الهى چیست؟

و آیا این تعریفات و ویژگیهای  سه‌گانه، صفات و تعریفاتى براى یک صناعت است یا براى صناعات متفاوتى که به تمامی آنها حکمت گفته مى‌شود.»

‌ 

 

‌اکنون قصد داریم   که نشان دهیم  این علمى که مى‌خواهیم بدان بپردازیم همان فلسفه اولى و حکمت مطلقه است،

و این صفات سه‌گانه‌اى که براى حکمت گفته‌اند، همگى صفات یک صناعت مى‌باشند که همین فلسفه اولى است.

و واضح است  که هر علم و صناعتى را موضوعى خاص است پس باید به بررسى موضوع این علم بپردازیم و بررسى کنیم که آیا موضوع این علم وجود خداى متعال است یا اینکه چنین نیست بلکه وجود خدا یکى از مسائل و مطالب مورد بررسى در این علم است؟

 

پس مى‌گوئیم که وجود خدا وند را  نمی توان موضوع فلسفه دانست،

زیرا موضوع هر علمى چیزى است که وجودش در آن علمْ مورد قبول است و فقط از احوال آن بحث مى‌شود.

این مطلب در جاهاى دیگر معلوم شده است. امّا وجود خداى متعال در این علم مفروض و مسلّم نیست بلکه وجود خدا در فلسفه مطلوب  می باشد.

اگد دلیل ما این است که اگر وجود خدا موضوع فلسفه باشد در آن صورت از دو حال، خارج نیست:

یا اینکه وجود خدا در فلسفه مسلّم گرفته مى‌شود و در علم دیگرى مورد بحث و اثبات قرار مى‌گیرد، 

و یا اینکه در این علم وجود خدا مسلّم گرفته مى‌شود امّا در علم دیگر هم اثبات نمى‌شود.

ولى هر دو فرض باطل است زیرا وجود خدا نمى‌تواند در علم دیگرى بجز فلسفه به عنوان مسأله آن علمْ مورد بحث واقع شود ،

چون علم دیگر یا اخلاقیات است، یا سیاسیات یا طبیعیات یا ریاضیات و یا منطقیات.

و علمى خارج از علوم یاده شده در علوم عقلى وجود ندارد و در هیچیک از این علوم بحث از اثبات وجود خداى متعال بمیان نمى‌آید. و نمى‌تواند هم بیاید. و از تأمل در اصولى که مکرراً برایت گفته شده این مطلب را خواهى دانست.»

همچنین امکان وجود دارد  که وجود خدا در علم دیگرى مورد بحث واقع نشود چرا که در این فرض وجود خدا از مسائل هیچ علمى نخواهد بود و لازمه‌اش این است که یا وجود خدا امرى بدیهى و بیّن بنفسه باشد و یا اصلا از بیان و اثباتش مأیوس باشیم .

در حالى که وجود خدا نه بیّن و بدیهى است و نه از اثباتش مأیوس هستیم چراکه بر آن دلیل داریم.

به علاوه چیزى که از اثبات آن  مأیوس هستیم چگونه مى‌توانیم وجودش را مسلّم بدانیم؟

پس فقط یک فرض باقى مى‌ماند و آن اینکه بحث از وجود خدا فقط در این علم یعنی فلسفه اولی صورت گیرد.

 

ضمنا از دو جهت  می توان در بارهوخداوند بحث نمود که یکى از ان دو جهت «وجودش» و دیگرى از جهت «صفاتش» می باشد

و از آنجایی که در فلسفه اولى از «وجود خدا» بحث می گردد  دیگر نمى‌توان «وجود خداوند » را موضوع فلسفه اولى دانست چرا که هیچ علمى وظیفه ندارد موضوع خودش را اثبات نماید .

و بزودی روشن خواهیم ساخت  که اصلا  بحث از «وجود خدا» جز در همین  علم امکان ندارد ،

زیرا براى تو روشن شد که این علم از موجوداتى بحث مى‌کند که اصلا از ماده مجرد بوده و از جنس آن نیستند.

 در  مطالعه علم طبیعیات هم برایت  ثایبت شو  که «اله» نه جسم است و نه قوهای  جسمانى بلکه واحدى است که از ماده و همراهى با تغییر و حرکت از هر جهت منزه و مبرى است. پس صرورت دارد که  بحث از خداوند  در همین علم صورت گیرد.»

 نکته دیگر آن که هر آنچه در طبیعیات از مساله وجود خدا برایت واضح شد ، امرى غریب و بیگانه از طبیعیات بود .

چون در طبیعیات چیزى بکار گرفته می شد  که از طبیعیات نبود.

بله با مطرح شدن مساله وجود خدا در طبیعیات مى‌خواستند که انسان زودتر از وجود مبدأ اول آگاهى پیدا کند تا از این طریق رغبت در اقتباس علوم در درونش بوجود آمده   و به سوى مقامى‌که در اینجا هست سوق داده شود تا به معرفت حقیقى مبدأ اول دست یابد.»