میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

کلاس درس فلسفه ابن سینا (1): انسان معلق

ذات گرایی و انسان معلق


فلسفه ابن سینا ویژگی دیگر ی دارد که  کمتر مشهور است و آن  ذات‌گراییِ صریحِ اوست. 

 این تفکر سینایی بر مبنایِ  درک ماهیت  چیز است که متضمن دیدن همۀ ویژگی‌های ذاتی و برسازنده‌ای است که متعلق به ذات آن چیز است.

یکی از کاربردهای این ایده در استدلال مشهور «انسانِ معلقِ» او است . 

"این استدلالْ آزمایشی ذهنی است که در آن از ما خواسته شده است که انسانی بالغ را در نظر آوریم که خدا دفعتاً معلق در هوا خلق کرده است. 

چشمانِ این انسان بسته است و هیچ صدا، بو و چیزِ دیگری هم وجود ندارد.

 بنابراین این انسانِ تازه خلق شده هیچ چیز را از طریقِ حواسش تجربه نمی‌کند و در واقع هیچ وقت هیچ تجربۀ حسی‌ای نداشته است (او تازه همین الان خلق شده است). 

اگر چه او در واقع حتی نمی‌داند که بدنی دارد اما ابن سینا معتقد است که این انسان به هر حال می‌تواند وجودِ خود را درک کند. 

از نظر ابن سینا آن‌چه این استدلال نشان می‌دهد این است که بدن ذاتیِ انسان‌ها نیست

چون اگر  چنین بود، برای انسان معلق ناممکن بود که خود را درک کند، همان‌طور که ناممکن است که ماهیتِ انسانیت را درک کنیم بدون این‌که بدانیم انسان‌ها ذاتاً ذی‌حیات‌اند.


متفکران بعدی این ایدۀ ابن سینا را پذیرفتند که همۀ ما درکی مستقیم و عمیق از خود داریم. قرن‌ها بعد در ایران عصر صفوی یکی از ستایشگران او، فیلسوف ایرانی، ملاصدرا، گفت که حتی حیوانی غیر از انسان هم، اگر مانند انسان معلق خلق شود، قادر به درکِ خود خواهد بود. در واقع وجود در مرکز آموزه‌های صدرا بود و این هم یکی از مواریث ابن سینا به حساب می‌آید. بازبینی مابعدالطبیعۀ ارسطو به مثابۀ مطالعۀ وجود حوزۀ دیگری بود که در آن ابن سینا تأثیر عظیمی داشت. ابن سینا بین دو نوع از وجود تمایز قائل شد: وجود در جهانِ واقعی یک چیز است و وجود در ذهن چیزی دیگر؛ وجودِ امکانی یک چیز است و وجودِ ضروری چیزی دیگر. هر دوِ این تمایزها در نوشته‌های مابعدالطبیعی پساسینوی بسیار فراگیر شد."


بخشی از مقاله پیتر آدامسون،

منبع:  تایمز لیترری ساپلیمنت

به نقل از ترجمان

امیر تهرانی

ادامه دارد... 

کلاس درس فلسفه ابن سینا(1): انسان معلق

ذات گرایی و انسان معلق

فلسفه ابن سینا ویژگی دیگر ی دارد که  کمتر مشهور است و آن  ذات‌گراییِ صریحِ اوست. 

 این تفکر سینایی بر مبنایِ  درک ماهیت  چیز است که متضمن دیدن همۀ ویژگی‌های ذاتی و برسازنده‌ای است که متعلق به ذات آن چیز است.


یکی از کاربردهای این ایده در استدلال مشهور «انسانِ معلقِ» او است . 

این استدلالْ آزمایشی ذهنی است که در آن از ما خواسته شده است که انسانی بالغ را در نظر آوریم که خدا دفعتاً معلق در هوا خلق کرده است. 

چشمانِ این انسان بسته است و هیچ صدا، بو و چیزِ دیگری هم وجود ندارد.

 بنابراین این انسانِ تازه خلق شده هیچ چیز را از طریقِ حواسش تجربه نمی‌کند و در واقع هیچ وقت هیچ تجربۀ حسی‌ای نداشته است (او تازه همین الان خلق شده است). 

اگر چه او در واقع حتی نمی‌داند که بدنی دارد اما ابن سینا معتقد است که این انسان به هر حال می‌تواند وجودِ خود را درک کند. 

از نظر ابن سینا آن‌چه این استدلال نشان می‌دهد این است که بدن ذاتیِ انسان‌ها نیست

چون اگر  چنین بود، برای انسان معلق ناممکن بود که خود را درک کند، همان‌طور که ناممکن است که ماهیتِ انسانیت را درک کنیم بدون این‌که بدانیم انسان‌ها ذاتاً ذی‌حیات‌اند.


متفکران بعدی این ایدۀ ابن سینا را پذیرفتند که همۀ ما درکی مستقیم و عمیق از خود داریم. قرن‌ها بعد در ایران عصر صفوی یکی از ستایشگران او، فیلسوف ایرانی، ملاصدرا، گفت که حتی حیوانی غیر از انسان هم، اگر مانند انسان معلق خلق شود، قادر به درکِ خود خواهد بود. در واقع وجود در مرکز آموزه‌های صدرا بود و این هم یکی از مواریث ابن سینا به حساب می‌آید. بازبینی مابعدالطبیعۀ ارسطو به مثابۀ مطالعۀ وجود حوزۀ دیگری بود که در آن ابن سینا تأثیر عظیمی داشت. ابن سینا بین دو نوع از وجود تمایز قائل شد: وجود در جهانِ واقعی یک چیز است و وجود در ذهن چیزی دیگر؛ وجودِ امکانی یک چیز است و وجودِ ضروری چیزی دیگر. هر دوِ این تمایزها در نوشته‌های مابعدالطبیعی پساسینوی بسیار فراگیر شد.



متفکران بعدی این ایدۀ ابن سینا را پذیرفتند که همۀ ما درکی مستقیم و عمیق از خود داریم. قرن‌ها بعد در ایران عصر صفوی یکی از ستایشگران او، فیلسوف ایرانی، ملاصدرا، گفت که حتی حیوانی غیر از انسان هم، اگر مانند انسان معلق خلق شود، قادر به درکِ خود خواهد بود. در واقع وجود در مرکز آموزه‌های صدرا بود و این هم یکی از مواریث ابن سینا به حساب می‌آید. بازبینی مابعدالطبیعۀ ارسطو به مثابۀ مطالعۀ وجود حوزۀ دیگری بود که در آن ابن سینا تأثیر عظیمی داشت. ابن سینا بین دو نوع از وجود تمایز قائل شد: وجود در جهانِ واقعی یک چیز است و وجود در ذهن چیزی دیگر؛ وجودِ امکانی یک چیز است و وجودِ ضروری چیزی دیگر. هر دوِ این تمایزها در نوشته‌های مابعدالطبیعی پساسینوی بسیار فراگیر شد.

دیدگاه های ابن سینا و نقش خداوند در خلقت(1)


خدا و آفرینش جهان از منظر ابن سینا (1)

ابن سینا درباره ی نقش فاعلی خداوند در جهان اظهار داشت که توجه علمای طبیعی تنها به فاعل حرکت ( مبدأ تحریک ) می باشد، ولی حکمای الهی فاعل را مبدأ وجود می دانند و از این رو به نقش ایجادی خداوند در نظام هستی توجه دارند.

 در حکمت بوعلی برخلاف نظام فلسفی ارسطویی که در صدد تبیین علل حرکت است و خدا را در حد مبدأ تحریک، آن هم به صورت علت غایی مورد توجه قرار داده است، بیشتر به تبیین رابطه وجودی خدا با جهان پرداخته شده است. 

 این امر می تواند به عنوان یک تفاوت بنیادین بین این دو نظام فلسفی تلقی شود.

ماهیت و وجود
ابن سینا بر اساس قاعده :
 " هر زوج ترکیبی ممکن دارای دوبخش ماهیت و وجود است."
 نظام فلسفی اش را بر اساس تمایز بین ماهیت و وجود پی می ریزد. 
او وجود را به ممکن و واجب تقسیم می کند. 
سپس به نحو تفصیلی به تمایز ماهیت از وجود در ممکنات و عینیت آن دو در حق تعالی می پردازد. 
از این رو در جهان شناسی ابن سینا همه موجودات ممکن الوجود هستند و محتاج علت هستی بخش می باشند و خداوند به عنوان فاعل ایجادی وجود را به همه اشیا افاضه می کند. 
فاعل بالعنایه
در فلسفه ی ابن سینا :
-خداوند  فاعل ایجادی و هستی بخش است، 
-وبه تعبیر وی خدا فاعل بالعنایه می باشد، زیرا به همه ی موجودات قبل از هستی آن ها علم دارد و به علت بی نیازی مطلق، 
-و  بعلت آنکه خداوند فیض دائمی  دارد،  هستی ها پیوسته از او صادر می گردد، 
-و در صدور جهان جز کمال ذات، قصد و غرضی در کار نیست. 
-به نظر ابن سینا این امر منافاتی با قدرت و اختیار خداوند در آفرینش جهان ندارد، هر چند متکلمان بین حدوث عالم و قدرت و اراده خداوند ملازمه قایل  اند.
امیر تهرانی
ادامه دارد...