میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

کلاس در س ابن سینا: علائم شناسایی بیماریهای مغز



اضطراب و حس بویایی


ابن سینا اختلال در حس بویایی  را این گونه توصیف می کند:


حس بویایی اگر از کار افتد یا ناتوان شود یا نامنظم گردد بوهایی بدو رسد که وجود خارجی ندارند . این  بوی  هم می تواند بوی خوش باشد و یا  ناخوش  که این حالت اخیر را تشویش مینامیم. 

(افرادی که حالات اضطراب شدید را تجربه می کنند برخی اوقات بوی چوب سوخته، بوی جنگل مرطوب و ...را تجربه می کنند. )


البته او اکثراً  موارد احساس بوهای غیر عادی در بعضی افراد را بهوقسمت جلویی مغز  ارتباط داده و معتقد است که دلیل آن   ایجاد  یکی از خلطها در قسمت جلو مغز   می باشد که در انجا گیر کرده است .  ولی به شرطی که در خود بینی آسیبی ویژه به بینی را نبینی! (یعنی ساختمان درون  بینی سالم باشد.)


حس چشایی و بسایی

حکم این دو نیز مانند سایرین است، ولی این قدر هست که هرگاه چشایی و بسایی از مجرای طبیعی  خارج گردند اکثراً علامت آن است که در آن نزدیکیهای مغز تباهی ویژه به مغز موجود است و گاهی آن هم  کمتر دلیل بر مشارکت مغز با اندام حس است و بویژه در حالاتی که آسیب عمومی باشد مانند بیحس شدن کلّیه تن.

( اشاره به بی حسی کامل بدن در برخی بیماریها دارد که در آنها حس چشایی و بسایی نیز صدمه می بینند. از عوارض بیماری کوید ۱۹ بی حسی بدن و از دست دادن حس بویایی و چشایی می باشد که خوشبختانه با رفع بیماری و بهبودی، مجددا این دوحس بتدریج باز می گردند.)


وی سپس ادامه داده و می گوید:بعضی اوقات نوعی از ناتوانی و نیرومندی حواس را میتوان بازنمای حالتی ماندگار و دایمی در مغز دانست، که  این حالت تیرگی یا صافی و روشنی مغز است. 


البته ا   ضافه   می کند که  همیشه ناتوانی حس، دلیل تیرگی در مغز نیست. شاید حس ناتوان  باشد ولی مغز بدون هیچ تیرگی   باشد. 


مثلا کسی از نزدیک چیزکم پرتو را به خوبی و روشنی میبیند و جزئیات آن را درک میکند اما اگر آن چیز

را از او دورکنیم و پرتو را افزایش دهیم آن را نمیبیند . پس این دوربینی و نزدیک بینی ارتباطی به روشنی و
تیرگی مغز ندارد .


و درمییابیم که شاید ناتوانی در حس باشد و در عین حال مغز تیره یا صاف باشد .  البته  ابن سینا روی تین نکته تاکید می کند  که همواره نیرومندی حس علامت صفای مغز است و هرگز این دو لازم و ملزوم از هم جدا نمیشوند .


علت تیرگی مغز

 باید دانست که تیرگیمغز همیشه سببش ماده ای است. صافی دلیل بر وجود خشکی است. شاید تیرگی در مغز فجاتا شدت یابد و در  نتیجه شخص به بیماری سدر (تحیر چشم) گرفتار آید. در این حالت باید فهمیدکه یکی از مواد بخاری در رگهای مغز و شبکه پیدا شده است


در معاینه چنین حالات، باید هرآنچه شبیه به حالت درهم شدن مذکور است اکثراً سببش را مزاج گرم و  خشک دانست و آن حالتهایی که از تیره کاهش و ناتوانیها است اکثراً سببش سردی است به شرطی که تباهی  بسیار در کار نباشد و نیرو از کار نیفتد، زیرا در چنین حالتی باید آن را به گرمی نسبت داد . سزاوار یادآوری است که

گرما با نیروها بسیار از سرما سازگار است. پس گرما تا به این حد نرسد که مزاج را زیان رساند و تباهی بر مزاج
روی آورد نیروها کاهش از گرما نمی یابند. اگر این چنین نبود نشاید گرمی را سبب دانست و نتیجه گیری را در این
زمینه معتبر شمرد. باید از حالات دیگری که ذکر شدهاند نتیجهگیری کرد که آیا از مزاج گرم است یا از مزاج سرد.

از کار افتادن حس :

اگر در معاینه دیدیم که ابزار حس تباه نشده است، نگسسته است، بند نیامده است، خلاصه انگیزه در خود
اندام حساس پیدا نباشد و اندام حسی نتواند کار خود را انجام دهد گناه این کوت اه آمدن را باید انگیزه مغزی دانست و بیماری را به گردن مغز انداخت. (امروزه یکی از علایم احتمال به ام اس تاری دید و ضعف حس در دستان است.)

بعضی از اندامان حسی که بسیار به مغز نزدیکند به ندرت رخ میدهد که بیماری آنها با مغز اشتراکی  نباشد. مثلا اندامان شنوایی و بویایی که به نوعی آسیب گرفتار آیند و از تنقیه (پاکسازی) شفا نمییابند و از تعدیل  مزاج بهرهای نمیبینند باید بدانیم که بیماری از مغز آمده است .


 و هم از این روست که شنوایی و بعد از آن بویایی  و سایر حواس،هرگاه در حس کردنیها کوتاه آمدند و علامت نشان میداد که از گرمی یا خشکی است و به کلّی  نیرو را از دست ندادهاند باید دانست که چنین مزاجی در مغز مختل شده است. 


 ادامه دارد


امیر نهرانی

ح.ف

علم و دانش ایرانی : دستگاه همه کاره اسطرلاب


پیشینه تاریخی اسطرلاب یا ستاره یاب

به احتمال قوی اسطرلاب‌ یکی از قدیمی ترین دستگاه و ابزار علمی ساخته دست و فکر بشر   است که پیشینه آن به عهد باستان باز می گردد . جمله جالبی در باره اسطرلاب گفاه شده  و آن این که با ساختن اسطرلاب آسمان به زمین نزدیک شد.


تحقیقاتی که   اخیرا انجام شده  تاریخ پیدایش اسطرلاب را سیصد سال قبل از میلاد مسیح  اعلام کرده اند.  البته    بعضی ها  هم براین باورند که  پسر ادریس پیامبر نخستین کسی بود که به ساخت اسطرلاب اقدام ورزید. ضمنا  عده ای  نیز بر این ارسطاطالیس حکیم و دانشمند یونان باستان را   سازنده  و ابداع کننده اسطرلاب می دانند.


بعضی از گزارشات نیز حکایت از آن دارند که  اریستاخورس ساموسی   از استادان مدرسه مشهور اسکندریه که بزرگترین دانشگاه جهان در قبل از میلاد مسیح و حتی قرنها پس از آن بود نخستین کسی بود که نوعی وسیله و ابزار برای  رصد ستارگان ابداع نمود.


 پس از او نیز دانشمندان دیگری مانند هیپارخوس و بطلمیوس نویسنده کتاب معروف مجسطی به تهیه وسائلی برای انجام این کار مبادرت ورزیدند و بطلمیوس که در سالهای  120 میلادی در شهر اسکندریه زندگی می کرد  نخستین اسطرلاب کروی و مسطح را ساخت. 


  گزارشاتی  هم وجود دار مبنی بر این  که این  د ستگاه برای اولین بار  در بابل قدیم ساخته شده و مدافعان این فرضیه به کشف الواح سفالینی استناد می کنند که در سرزمین بابل(عراق امروزی) یافت شده وشبیه به صفحه اسطرلاب است.  


از آنجا که بر روی این الواح خطهایی دایره ای  و تصویر چند ستاره دیده می شود   به همین دلیل بعضی می گویند که اسطرلاب با ظاهر این الواح  مشابهت دارد   و در نتیجه باید  ابزاری  با منشاء بابل قدیم باشد  .


به هر حال بر روی این نکته که چه کسی برای اولین بار به ساخت این دستگاه ارزشمند اقدام ورزید توافق جامع وجود ندارد.


بعضی از نویسندگان قدیم ایران  این وسیله را "ستا ره یاب " خوانده اند که این نام بیش ار ترازوی آفتاب موجه بنظر می آید.


بر اساس بعضی مدارک که سازنده اسطرلاب را هیپارک یونانی معرفی کرده اند  این نام از دو واژه " آسترون" به معنی ستا ره  و "لامبانین" به معنی میزان و یا آینه  تشکیل شده است.

بر حسب مدارک تاریخی   ایرانیان از طرز کار اسطرلاب آگاه بودند و از آن در ستاره شناسی و تعین مسافت ها بهره می گرفتند.  

ایرانیان  صفحه  اسطرلاب را به دوازده قسمت تقسیم  کرده بودند و هر یک را " برج " نامیده بودند که هر برج به چند ستاره اختصاص داشت  و هر ستاره متعلق به یک" منزل" بود.


علاوه بر موارد فوق ایرانیان  از اسطرلاب جهت تعین ساعات فرخنده برای جنگ  و صلح و دیگر موار د استفاده می نمودند.

ضمنا بر طبق اسناد بدست آمده  این وسیله را در سرزمین های باستانی مانند  ماوراء النهر ،  "استاره‌لاب"  می‌گفتند.

می دانیم که  "استاره"  همان ستاره است و نامی  ایرانی است  و یونانیان قدیم آنرا  "استاریوس " نامیده بودند.


حال اگر "لاب" را از مصدر  "لابیدن" بدانیم که از بان پارتی و به معنی "تابیدن" است در آن صورت ظن ما بر ایرانی بودن منشاء این وسیله تقویت می شود.


این وسیله در زبان فارسی "جام جم" نیز نامیده شده  که در بعضی گزارشات به آن اشاره گردیده  ولی طی زمان در زبان رایج  از واژه یونانی اسطرلاب  به این وضع در آمد.


تاریخ تحول

عربها طرز کار با اسطرلاب را از ایرانیها و یا  یونانیها آموختند و آنرا برای تعیین وضعیت ستارگان و یافتن جهت قبله و اوقات صبح و شام بکار بردند. ضمنا آنان طالع اوقات را نیز  با همین دستگاه تعیین  می کردند.


بعدها  صنعتگران و متخصصان مسلمان بخصوص ایرانیان اسطرلاب را تکمیل کردندو طر ز استفاده از آنرا به اروپائیها یاد دادند.

 ابوسعید  سجزى (سیستانى) دانشمند  ایرانی که  در قرن  چهارم  هجری می زیست  از جمله اولین کسانی بود که  به ساختن اسطرلاب همت گماشت و او از معدود افرادی بود که در آن زمان عقیده داشت که این  زمین است که  متحرک بوده  و به دور خورشید  مى گردد و  حدود پنج قرن قبل از آن که  کپرنیک خورشید را    مر کز منظومه شمسی اعلام کند   سجزی گفته بود :"این  زمین است که به دور خورشید می گردد."

  ابو سعید کتاب های  اسطرلاب، برهان الکفایه ،   تحویل سنى الموالید،    الدلائل فى احکام نجوم   و کتاب جامع شاهى  را از خود بیاد گار گذارده است که بیانگر تحقیقات مداوم او در این زمینه ها می باشد.


 از دیگر دانشمندان ایرانی که به  پیشرفت این دانش وفن  کمک کردند ابوالوفاء بوزجانى خراسانی می توان نام برد  که در  تربت جام خراسان به دنیا آمد  و در سال 376  در گذشت.

 او نیز تحقیقات بسیاری در زمینه نجوم و ریاضی انجام داد .این دانشمند  کتابهای الحساب، الکامل و زیج الواضح را به نگارش در آورد  و آلات و ادوات نجومى را تکمیل نمود که  به پیشرفت این علم کمک بسیار کرد. 


 هم چنین شرف‌الدین‌ مظفر طوسى‌ منجم‌ مشهور ایرانی که در قرن ششم هجری زندگی می کرد  اسطرلابى‌ به‌شکل‌ خط کش‌ ساخت‌ که‌  آنرا اسطرلاب‌ خطى‌ یا عصای‌ موسى‌  نامیده بودند.

 

البته این اسطرلاب به علت محدودیتهائی که داشت نتوانست کاربرد وسیعی پیدا کند و یا این که در آن زمانها روش صحیح کار با آنرا نمی دانستند. 

ضمنا  این سخن من بر مبنای بحثهای زیادی است که طی زمان در باره این اسطرلاب صورت گرفته و بنظر می رسد هنوز جای بحث دارد.

 به هر حال ایرانیان آن قدر در ساخت اسطرلاب مهارت پیدا کردند که هم اکنون بسیاری از اسطرلابهای ساخت ایران زینت بخش موزه های جهان از جمله موزه بریتانیا می باشد. 


هم اینک  در موزه  بریتانیا در شهر لندن نفیس ترین اسطرلاب جهان نگهداری  می شود که ساخت ایران و برای شاه سلطان حسین صفوی تهیه شده بود


ضمنا قدیمی ترین اسطرلاب ایرانی هم اکنون در کلکسیون فردی بنام لوئیس ایوانز در شهر آکسفورد انگلستان نگهداری می شود.

وقتی به گزارشات موجود عهد شا ه  عباسی نگاهی می اندازیم  در می یابیم که شیخ بهائی  از اطلاعات خود  در امور شهرسازی  و   ایجاد پلها و ساخت  حمام و  تسطیح جاده ها و  حفر قنوات  استفاده می کرده است . 


 بدون شک  یکی از وسایل و ابزار اصلی مورد استفاده او در انجام اندازه گیریهای آسمانی و زمینی همین دستگاه اسطرلاب بوده و او طر ز کار  این دستگاه را به شاگردانش نیز می آموخته  و کتاب و رساله هایی  نیز در باره آن نگاشته است.


اسطرلاب   د رانواع مختلف  و با نامهای  متفاوت و جالبی عرضه می شده  که از جمله می توان به زورقی ، مسطری ، صلیبی ، سفرجلی ، اهلیلجی ،   لولبی ، کروی ، ذی العنکبوت ، رصدی ، مجنح ، طوماری ، هلالی ، قوسی ، صدفی ، جامعه ، مغنی ، ذات الحلق ، عصای موسی ، عقربی اشاره کرد


 .ضمنا  ا سطرلاب به  نامهای دیگر مثلا تام و مسطح شمالی یا جنوبی نیز خوانده می شده که نوع تام آن  تمام مقنطرات از یک تا نود را در بر داشت.


امیر تهرانی


ح.ف

















هرروز یک سخن از سعدی


ادامه از نوشتار پیشین

این سخن با هیچ کس مگو!

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.


آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی     آن است جوابش که جوابش ندهی


امیر تهرانی
ح.ف

ادب پارسی: هر روز یک سخن از سعدی

هرروز یک سخن از سعدی


اگر ثروتمندان و صاحبان قدرت انصاف داشتند، و اگر بقیه مردمان قناعت می کردند ...


گدایی  مغربی (اهل مراکش و لیبی آن زمان)   در صف بزّازان حلب می‌گفت: 

ای خداوندان نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسم گدایی  از جهان برخاستی.

ای قناعت! توانگرم گردان

که ورای تو هیچ نعمت نیست

کنج صبر اختیار لقمان است

هر که را صبر نیست حکمت نیست


ایکاش چنین بود!


امیر تهرانی

ح.ف

ادب پارسی: هر روز یک سخن از سعدی

 

شبی یاد دارم...


یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز.

شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته.

پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند.

گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.

نبیند مدعی جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشند

نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش


ادامه دارد..

امیر تهرانی

ح.ف