میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

نظرات ابن سینا در باره وحی به پیامبران(۱)

ابن سینا در باره وحی می گوید:

کمال پیامبر در در یافت وحی و یا نبوت مخصوص هر قوه نقش قوای نبوی در آمادگی برای دریافت وحی پیامبر در هر یک از قوای وجود خود در سر حد کمال است و بوعلی این کمال را، نبوت مخصوص هر قوه می‌نامد که بدان لحاظ پیامبر حائز مقام نبوت گشته است و در هر قوه‌ای از قوا آیتی را که نشانه اعجاز او در آن قوه است از خود به نمایش گذاشته است.

کتاب شفا :

ابن‌سینا در کتاب النفس شفا از آنها با عنوان نبوت مخصوص هر قوه و در رساله فعل و انفعالات با عنوان اعجاز نبی در هر قوه یاد کرده است.

«پیامبر پس از کمال در این قوای سه‌گانه، کلام الهی را می‌شنود و ملائکه او را می‌بیند درحالی‌که به‌صورتی قابل رؤیت برای او درآمده‌اند و در گوش او صوتی ایجاد می‌کنند که آن را از جانب خدا و ملائکه می‌شنود، بی‌آنکه صوت کلامی از سوی مردم یا حیوانی باشد و آن کسی است که به او وحی شده است 

1. مخصوص قوه عقل نظری

نفس نبی به سبب شدت صفا و نهایت اتصال به مبادی عقلی در فروزندگی و اشتعال و پذیرش و قبول از عقل فعال بسیار حساس است و صورت‌های در عقل فعال ناگهان  و یا نزدیک به ناگهان در او ارتسام می‌یابد و ویژگی آن این است که تقلیدی نیست و مشتمل بر حدّ وسط است. 

این‌گونه از نبوت بالاترین نیرو و قوای نبوت است و سزاوار است که قوه قدسی نامیده شود و بالاترین مراتب قوای انسانی است .»

توضیح: راه درک در عقل نظری از طریق حد وسط است و امور معقوله از طریق حد وسط حاصل می‌شوند و این حد وسط به دوگانه حاصل می‌شود: گاهی از طریق تعلیم و فکر است و گاهی از طریق حدس است 

و حدس آن است که فرد به ذات خود حد وسط را استنباط می‌کند و ذکاء درجه قوت در حدس است . 

پس «حدس دریافتن حدّ وسط است بدون اندیشه و رؤیت» ؛ اما مردم در قوه حدس از نظر کم و کیف متفاوت‌اند .

ابن‌سینا حتی منشأ و مبادی تعلیم را حدس می‌داند و معتقد است همه علوم، به‌ناچار منتهی به حدس‌هایی هستند که ارباب حدس آنها را استنباط کرده و بعد به متعلمین عرضه کرده‌اند .

ابن‌سینا در رساله فعل و انفعال، درجه کمال آن را در نبی، اعجاز پیامبر از این جهت برمی‌شمارد که از نوع فضیلت علمی است.  می گوید که پیامبر بدون تعلیم و تعلم بشری به‌قدر طاقت بشری و آن‌قدر که بخواهد به احاطه علمی می‌رسد .

در رساله تفسیر سوره اعلی آورده است: کمال در قوه نظری آن است که بشود نفسی قدسی و شرافت یافته به علوم حقیقی و معارف الهی که چون چیزی را بشناسد یادش نرود 

در تفسیر سوره اعلی از این قوه به قوه عملیه تعبیر می‌کند که به اعتبارش نفس انسان قادر است بر تصرف در این بدن و به‌واسطه آن در اجسام این عالم به طریق درست‌تر و شایسته‌تر 

 از نظر آت ابن سینا در کتابهای مختلف این نتایج بدست آمده است:

وحی دارای این عناصر و ویژگی‌ها است:

-  پیوندی است میان پیامبر و فرشتگان.

-  القاء چیزی است به نبی که خفی و پنهان است.

-  بدون زمان است.

-  در نفس پیامبر، صورت ملقی و ملقا نقش می‌بندد.

-  می‌تواند به عبارات گوناگون چون عبری و عربی باشد.

-  از نوع تأثیر نفسانی در امر نفسانی دیگر است.

-  فیضان علوم الهی بر لوح قلب نبی است.

-  دریافت آن نیازمند استعداد است.

-  در بیداری است.

-  امری عقلی و از سوی خداوند است.

-  اطلاع است و لذا بر قلب پیامبر نازل می‌شود.

-  اظهار و غلبه بر غیب است.

-  وحی دارای اقسامی است. وحی بر آسمان‌ها بر سبیل تحریک توسط عقول مفارقه یکی از اقسام وحی است.

ادامه دارد...

امیر تهرانی

تعریف وحی و کلام الهی از نظر این سینا(۱)

در نوشتار زیر بر اساس گفتار های خود این سینا به نتایج زیر می رسیم:

ویژگی‌هایی و حی پیامبری

 وحی دارای این عناصر و ویژگی‌ها است:

-  پیوندی است میان پیامبر و فرشتگان.

-  القاء چیزی است به نبی که خفی و پنهان است.

-  بدون زمان است.

-  در نفس پیامبر، صورت القا شده  والقا کننده  نقش می‌بندد.

-  می‌تواند به عبارات گوناگون چون عبری و عربی باشد.

-  از نوع تأثیر نفسانی در امر نفسانی دیگر است.

-  فیضان علوم الهی بر لوح قلب نبی است.

-  دریافت آن نیازمند استعداد است.

-  در بیداری است.

-  امری عقلی و از سوی خداوند است.

-  اطلاع است و لذا بر قلب پیامبر نازل می‌شود.

-  اظهار و غلبه بر غیب است.

-  وحی دارای اقسامی است. وحی بر آسمان‌ها بر سبیل تحریک توسط عقول مفارقه یکی از اقسام وحی است

نظرات این سینا در مورد وحی بر اساس نوشتجات او:

۱-در دانشنامه علایی، تعریفی ساده از وحی ارائه می‌دهد و آن را به‌نوعی پیوند میان پیامبر و فرشتگان که از سنخ آگاهی دادن است ارجاع می‌دهد و می‌گوید:

 «پیوندی میان فرشتگان و میان جان مردم با آگاهی دادن از حال‌ها می باشد »

۲-اما در رساله عرشیه تعریفی دقیق‌تر و کامل‌تر ارائه می‌دهد و عناصری چون القاء، زمان، نفس و تصویرگری را در تعریف وارد می‌کند و می‌گوید:

« وحی القاء شیء است به نبی، بدون زمان. پس در نفس صافی پیامبر، صورت القا شده  والقا کننده متصور می‌شود، همان‌طور که در آینه صورت مقابل آن نقش می‌بندد و اشاره می‌کند که وحی گاهی به عبارت عبری و گاهی عربی بوده است، درنتیجه مصدر، واحد و مظاهر متعدد بوده است »

۳-در رساله فعل و انفعال نیز پس‌ازآنکه برای فعل و انفعال اقسامی قائل می‌شود، چون: تأثیر نفسانی در نفسانی و تأثیر نفسانی در جسمانی و جسمانی در نفسانی و جسمانی در جسمانی؛ می‌گوید: 

«وحی از قبیل تأثیر نفسانی در نفسانی است و القاء خفی امر عقلی است، به اذن خدا در نفوس بشری مستعد قبول؛ که اگر این القاء در بیداری باشد وحی نامیده می‌شود و اگر در خواب باشد، «نفث در روع» (افکندن در جان و روح) نامیده می‌شود و استناد می‌کند به این حدیث پیامبر اکرم  که می گوید:

 «انّ روح القدس نفث فی روعی» 

( روح القدس در نفث من القا کرد.)

۴- و نیز به این دلیل که پیامبر گفته اند : «انّ الرویا الصادقه من الرجل الصالح جزء مـن سته و اربعین جزء من النبوۀ». ابن‌سینا در اینجا به ذکر ویژگی دیگر ایـن نوع از القاء می‌پردازد و می‌گوید: 

«و این القاء، عقلی و اطلاع و اظهار است.»

نکات مهم:  ابن سینا  برای هرکدام از این سه ویژگی به آیه‌ای استناد می‌کند:

الف:  به استناد آیه ﴿و علمناه من لدنا علماً﴾ (کهف/65)  نتیجه می گیرد: 

( وحی امری عقلی است، زیرا که از جانب خداوند علیم حکیم است)

ب- و به استناد آیه: ﴿نزل به الروح الامین علی قلبک﴾ (شعراء/193) 

نتیجه می گیرد که : 

(وحی اطلاع است، چون بر قلب نبی نازل می‌شود) 

پ-و نیز  چون خداوند می گوید  ﴿عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی من رسول﴾ (جن/26)

نتیجه می گیرد:

    (وحی   نوعی اظهار و غلبه است

ت- و در رساله تفسیر آیه دخان و این بخش از آیه که «و اوحی فی کلّ سماءٍ امرها» :

وحی را به معنی تحریک به طریق تشویق و تعشّق و تحریک‌کنندگی معنا می‌کند. وحی‌کنندگان در اینجا عقول مفارقه هستند .

فرشته وحی

فرشته وحی در فلسفه ابن‌سینا عقل دهم یا همان عقل فعال است. او که در بالاترین درجات عقل قرار دارد، عقلی است که به میانجیگری آن هر معرفتی از طریق اشراق دریافت می‌شود و عقل آدمی در درجه متعالی خود با آن متحد می‌گردد.

عقل دهم نه‌تنها افزار آفرینش، بلکه وسیله اشراق نیز هست و حتی وسیله رسیدن وحی به پیامبران و به شکل محدودتری به اولیاء و عارفان است .

تکلم الهی

و در رساله عرشیه درباره تکلّم الهی می‌گوید:

 تکلم الهی عبارت است از فیضان علوم الهی بر لوح قلب نبی به‌واسطه قلم نقاشی که او را عقل فعال می‌نامند و لذا کلام، علوم مخصوص نبی است 

 بنابراین تکلم خدا آن است که به‌واسطه عقل فعال علوم خود را بر قلب نبی افاضه می‌کند و کلام خدا که حاصل تکلم اوست، علوم حاصله در قلب نبی است که مخصوص اوست و این درواقع وحی الهی است که پس‌ازآن در قالب قول و لفظ و نقوش کتابی پدیدار می‌شود و همان قرآنی است که در میان ما است.


کمال پیامبر در در یافت وحی و یا نبوت مخصوص هر قوه

نقش قوای نبوی در آمادگی برای دریافت وحی

پیامبر در هر یک از قوای وجود خود در سر حد کمال است و بوعلی این کمال را، نبوت مخصوص هر قوه می‌نامد که بدان لحاظ پیامبر حائز مقام نبوت گشته است و در هر قوه‌ای از قوا آیتی را که نشانه اعجاز او در آن قوه است از خود به نمایش گذاشته است. 

در کتاب شفا گوید:

ابن‌سینا در کتاب النفس شفا از آنها با عنوان نبوت مخصوص هر قوه و در رساله فعل و انفعالات با عنوان اعجاز نبی در هر قوه یاد کرده است.

 پیامبر پس از کمال در این قوای سه‌گانه، کلام الهی را می‌شنود و ملائکه او را می‌بیند درحالی‌که به‌صورتی قابل رؤیت برای او درآمده‌اند و در گوش او صوتی ایجاد می‌کنند که آن را از جانب خدا و ملائکه می‌شنود، بی‌آنکه صوت کلامی از سوی مردم یا حیوانی باشد و آن کسی است که به او وحی شده است 

1. مخصوص قوه عقل نظری

نفس نبی به سبب شدت صفا و نهایت اتصال به مبادی عقلی در فروزندگی و اشتعال و پذیرش و قبول از عقل فعال بسیار حساس است و صورت‌های در عقل فعال ناگهان  و یا نزدیک به ناگهان در او ارتسام می‌یابد و ویژگی آن این است که تقلیدی نیست و مشتمل بر حدّ وسط است. 

این‌گونه از نبوت بالاترین نیرو و قوای نبوت است و سزاوار است که قوه قدسی نامیده شود و بالاترین مراتب قوای انسانی است .

توضیح: راه درک در عقل نظری از طریق حد وسط است و امور معقوله از طریق حد وسط حاصل می‌شوند و این حد وسط به دوگانه حاصل می‌شود: گاهی از طریق تعلیم و فکر است و گاهی از طریق حدس است 

و حدس آن است که فرد به ذات خود حد وسط را استنباط می‌کند و ذکاء درجه قوت در حدس است . 

پس «حدس دریافتن حدّ وسط است بدون اندیشه و رؤیت» ؛ اما مردم در قوه حدس از نظر کم و کیف متفاوت‌اند .

ابن‌سینا حتی منشأ و مبادی تعلیم را حدس می‌داند و معتقد است همه علوم، به‌ناچار منتهی به حدس‌هایی هستند که ارباب حدس آنها را استنباط کرده و بعد به متعلمین عرضه کرده‌اند .

ابن‌سینا در رساله فعل و انفعال، درجه کمال آن را در نبی، اعجاز پیامبر از این جهت برمی‌شمارد که از نوع فضیلت علمی است.  می گوید که پیامبر بدون تعلیم و تعلم بشری به‌قدر طاقت بشری و آن‌قدر که بخواهد به احاطه علمی می‌رسد .

 در رساله تفسیر سوره اعلی آورده است: کمال در قوه نظری آن است که بشود نفسی قدسی و شرافت یافته به علوم حقیقی و معارف الهی که چون چیزی را بشناسد یادش نرود 

در تفسیر سوره اعلی از این قوه به قوه عملیه تعبیر می‌کند که به اعتبارش نفس انسان قادر است بر تصرف در این بدن و به‌واسطه آن در اجسام این عالم به طریق درست‌تر و شایسته‌تر

ادامه دارد...

تنظیم : امیر تهرانی 

منبع: مقاله تاملی در ماهیت وحی از نظر ابن سینا

نوشته آقای ناصر محمدی

 ( با درج و یا حذف کلماتی چند)


 

دست خدا در حمام زنانه غوغا کرد (۱)

مولانا جلال الدین محمد معروف به مولوی از عجایب و غرایب ادبیات پارسی و جهان و از صاحبان اسرار عرفان است. 

وقتی شعر های او را در کتاب مستطاب مثنویش می خوانیم ، نسیم الهام آسمانی را در مشام جان خود احساس می کنیم. خود او در مقدمه کتابش می گوید: این کتاب مثنوی « اصول اصول اصول دین » است. اما روش بیان این اصول اصول اصول با دیگر گفتار ها متفاوت است. ک

در این کتاب از داستان‌هایی اخلاقی سخن میرود، اما در  مواقعی این اخلاقیات یا عاشقانه اند و یا برشهایی از  یک فیلم پورن و تمام  عیار سکسی!

نکته جالب این است که  مولانا این ملغمه را با چاشنی عرفان در می آمیزد و چنان نتیجه تکان دهنده ای می گیرد که مخالف از اعتراض باز می ماند.

 از جمله این گزارش‌ها ، سرگذشت مرد ی است که چهره زنانه داشت و سالها بصورت غیر قانونی  در حمام زنان دلاکی می کرد. او می دانست که اگر به دام افتد و راز ش بر ملا شود پوستش را زنده زنده بر خواهند کند.

به همین دلیل شبها توبه می کرد و روزها دوباره به عرصه گناه پا می گذاشت. 

این گناه ورزی های پنهانی و دلهره آور ادامه داشت تا  آن واقعه هولناک رخ داد.

ناگفته نماند که چندی پیش از آن واقعه از عارفی خواسته بود که دعایی در حقش کند تا از مهلکه نجات یابدو عارف نیز گفته بود: «بزودی توبه ات می دهند. »

و اما داستان به زبان شعر:

مردی زن نما بنام نصوح:

-بود مردی پیش ازین نامش نصوح

بد ز دلاکی زن او را فتوح

-بود روی او چو رخسار زنان

مردی خود را همی‌کرد او نهان

-او به حمام زنان دلاک بود

در دغا و حیله بس چالاک بود

-سالها می‌کرد دلاکی و کس

بو نبرد از حال و سر آن هوس

-زانک آواز و رخش زن‌وار بود

لیک شهوت کامل و بیدار بود

چادر و سربند پوشیده و نقاب

مرد شهوانی و در غرهٔ شباب


دلاکی دختران شاهان:

-دختران خسروان را زین طریق

خوش همی‌مالید و می‌شست آن عشیق

-توبه‌ها می‌کرد و پا در می‌کشید

نفس کافر توبه‌اش را می‌درید


ملاقات با عارف آگاه:

-رفت پیش عارفی آن زشت‌کار

گفت ما را در دعایی یاد دار

-سر او دانست آن آزادمرد

لیک چون حلم خدا رسوا نکرد

-بر لبش قفلست و در دل رازها

لب خموش و دل پر از آوازها

-عارفان که جام حق نوشیده‌اند

رازها دانسته و پوشیده‌اند

-هر کرا اسرار کار آموختند

مهر کردند و دهانش دوختند

-سست خندید و بگفت ای بدنهاد

زانک دانی ایزدت توبه دهاد

دعای عارف قبول می شود:

-آن دعا از هفت گردون در گذشت

کار آن مسکین به آخر خوب گشت

-که آن دعای شیخ نه چون هر دعاست

فانی است و گفت او گفت خداست

ادامه دارد...

امیر تهرانی


برنامه ریزی دارو در نظر ابن سینا

ابن سینا در کتاب قانون  روشمندی مورد نظر خود در تجویز داروها را بصورت زیر شرح داده که با روش تجویز دارو در این ایام مطابقت دارد.

دارو های ساده و گرم مزاج

ممکن است داروی ساده ای باشد که در درمان بسیار خوب است اما در ضمن بسیار گرم مزاج و گرمی بخش میباشد و ما در حالت ویژه ای نیازداریم که دارو از حرارتش کاسته شود تا در درمان فلان بیماری، بسیار کاری گردد.

 پس ناچاریم دارویی یا داروهایی با آن داروی ساده مخلوط کنیم که این حرارت خارج از حد لازم را تا حد لازم پایین بیاورد، پس باید با داروی سرد مزاج سردیبخش مخلوط شود.

ممکن است در درمان به دارویی نیاز افتد که مثلا چهار درجه حرارت دارویی داشته باشد ولی داروی ساده ای که در اختیار ما است فقط سه درجه از آن نوع حرارت را دارد و نیز دارویی هست که پنج درجه حرارت دارد. 

رفع اثر زیانبخشی داروها

در چنین موردی از این هر دو نوع دارو ترکیباتی میسازیم که معدلی از هر دو دارو به دست آید، در صورتیکه هیچ درجه ای از هیچکدام نه افزوده است و نه کاسته است، اما با حسابی آسان میدانیم که سه و پنج میشود هشت و از اثربخشی نیمی از هر دو استفاده میکنیم که همان چهار درجه حرارت مورد نیاز ما است . 

ممکن است داروی ساده ای که داریم کاملاً مقصود را بر آورد، اما در طرفی دیگر زیانبخش است، ناچاریم داروی چنانی بر آن بیفزاییم که این زیانرسانی را خنثی کند.

رفع مزه بد داروها

ممکن است داروی ساده ای داشته باشیم که کاملاً مورد نیاز ما است و هیچ کمبودی ندارد، اما مزه بسیار بدی دارد و طبیعت از آن متنفر است و معده، آن را نمیپذیرد و بیرون میاندازد، ناچاریم دارویی را همراهش کنیم که مزه اش را چنان خوش کند که طبیعت با آغوش باز آن را بپذیرد .

دارو برای بخشهای دور بدن

 ممکن است اثر داروی ساده و تک برحسب م رام باشد، اما ما میخواهیم که بجای دور برود و اندام دوردست را درمان کند . میترسیم تا این راه دور رامیپیماید از اثر هضم اول و دوم چندان ناتوان شود که به سرمنزل مقصود نرسد،پس  دارویی را به عنوان نگهبان همراهش میکنیم که از این هفت خوان هضم اول و دوم او را نگهبانی کند و تا مقصد ببرد و به سلامت به جای لازم برساند، که مسئله وارد کردن اَفیون در تریاق به دلیل همین کار نگهبانی است.

تسریع اثر بخشی دارو

داروی ساده ای هست که خوب است و از آن آسوده خاطریم، اما بیم آن میرود که در رسیدن به مقصد تاخیر کند، داروی دیگری را همراه میسازیم که از تاخیرش جلوگیری کند و در وقت لازم بجای لازم برسد . 

چنانکه زعفَران وقتی با قرص کافور که مخلوط میشود و همین بدرقه کردن را به عهده دارد همین که قرص کافور به قلب رسید زعفَران از او جدا میشود و کارش تمام شده است . در حالی که خود قرص کافور داروهایسردیبخش و خاموش کننده های حرارت را از هم جدا میسازد، بدون اینکه به کمک زعفَران نیاز داشته باشد که ه همین توزیعات و تقسیمات را در بسیاری از داروهای طبیعی یا مصنوعی میتوان یافت که وقتی ترکیب دارویی به منزل مقصود میرسد نیروی گیرنده آن گرفته میشود و نیروی گُدازنده آن میگدازد و هریک به کار خود مشغول میشوند. تحلیل برنده مستقمیا به جای دردمند اندام وارد میشود و ماده سبب درد را تحلیل میبرد، گیرنده گدار سر راه ماده را میبرند که کمکی به ماده جمع آمده در اندام دردمند نرسد.

کاهش سرعت تاثیر دارو( پیوسته روش)

گاهی به دارویی نیاز میافتد که در رهگذرش به سوی درون باید تنبل باشد و در راه تاخیر کند تا در این فاصله کار ارزندهای را انجام دهد، اما بسیار تندرو است، ناچاریم باید دارویی را همراه آن ساخت که موجب تاخیرش در راه شود تا کار چنانکه لازم است انجام دهد . 

این حالت در اکثر داروهای بازکننده ای که تندرو هستند وجود دارد که بدون توقف و با شتاب از کبد میگذرند که شاید ما بخواهیم که دارو در کبد مدتی بماند و اینقدر زودگذر نباشد...»

در داروسازی جدید نیز گروهی از دارو ها تاثیر سریع دارند مانند داروهایی که در جلوگیری از خونریزی ها و درد ها  و بالا بردن فشار خون بکار می روند.

هم چنین دار وهایی تجویز می شوند که پیوسته روش هستند ، مانند برخی داروهای ضد فشار خون!

هوشمندی این سینا روشمندی دارو را بگونه ای عرضه کرده که در همه زمانها و دوران‌ها قابل استفاده باشد.

انتخاب امیر تهرانی

منبع قانون رایانه‌ای  تهیه وزارت بهداشت