میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

هرروز یک سخن از سعدی: داستان پیر صدو چند ساله و گزارش ضعف و پیری


ادامه از نوشتار پیشین


هر روز یک سخن‌از سعدی


 

با طایفه دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی‌کردم که جوانی در آمد و گفت: در این میان کسی هست که زبان پارسی بداند؟

غالب اشارت به من کردند.

گفتمش: خیر است!

گفت: پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزع است و به زبان عجم چیزی همی‌گوید و مفهوم ما نمی‌گردد. گر به کرم رنجه شوی مزد یابی، باشد که وصیتی همی‌کند.

چون به بالینش فراز شدم این می‌گفت:

دمی چند گفتم بر آرم به کام

دریغا که بگرفت راه نفس

دریغا که بر خوان الوان عمر

دمی خورده بودیم و گفتند بس

معانی این سخن را به عربی با شامیان همی‌گفتم و تعجب همی‌کردند از عمر دراز و تأسف او همچنان بر حیات دنیا.

گفتم: چگونه‌ای در این حالت؟

گفت: چه گویم؟،

ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی

که از دهانش به در می کنند دندانی

قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت

که از وجود عزیزش به در رود جانی

گفتم: تصور مرگ از خیال خود به در کن و وهم را بر طبیعت مستولی مگردان که فیلسوفان یونان گفته‌اند مزاج ار چه مستقیم بود، اعتماد بقا را نشاید و مرض گرچه هایل، دلالت کلی بر هلاک نکند. اگر فرمایی طبیبی را بخوانم تا معالجت کند.

دیده بر کرد و بخندید و گفت:

دست بر هم زند طبیب ظریف

چون خرف بیند اوفتاده حریف

خواجه در بند نقش ایوان است

خانه از پایبند ویران است

پیرمردی ز نزع می نالید

پیرزن صندلش همی ‌مالید

چون مخبط شد اعتدال مزاج

نه عزیمت اثر کند نه علاج

 

امیر تهرانی 
ح.ف

تاریخ علم و دانش درایران : دوره ساسانیان (بخش سوم)


ادامه از نوشتار پیشین

ایران از دانش ملتهای دیگر بهره می گیرد(بخش سوم)

...«تئودوزیوس» طبیب نصرانی که پزشکی نامدار بود برای معالجه شاهنشاه بدربار ساسانی فرا خوانده شد و در گندی شاپور مستقر گشت و بزودی طبابت وی شهره آفاق شد.
او به تعلیم و تربیت شاگردان این مرکز علمی همت گماشت و کتابهائی در طب فراهم آورد که میتوان از جمله آنها کتاب «کناش تئودوزیوس»  یا جزوه تئودوزیوس  را نام برد که بعدها از پهلوی به عربی ترجمه گردید.
این طبیب مسیحی یونانی بقدری مورد احترام واکرام شاپور بود که دستور داد بمنظور انجام فرائض دینی او و دستیارانش کلیسائی در شهر بسازند .
حتی به درخواست این طبیب بود که بسیاری از اسرای رومی آزاد شدند. اگرچه شاپور عده ای از اسرای رومی را باجبار در این شهر علمی جای داد، ولی گروهی نیز بمیل و خواسته خود از جندی شاپور رفتند.
تجمع علمای هنری و دانشمندان سریانی و زرتشتی در جندی شاپور این امکان را بوجود آورد تا آثار گرانقدری از گنجینة فرهنگی ملل گونه گون به زبان پارسی 

برگردد.

آغاز شکوه  بیمارستان و دانشسرای جندی شاپور
در جندی شاپور کارهای ترجمه از آثار ملل دیگر نیز صورت گرفت ولی ترجمه این آثار کمتر در فلسفه و ریاضیات و بیشتر در طب بود.
و این بیشتر بخاطر ضرورت و نیازی بود که مراکز پژوهشی بزرگی چون بیمارستان و مدرسه طب «جندی شاپور» می طلبیدند.

در مدرسه طب از تجارب ملل مختلف از جمله هندوان، یونانیان، اسکندرائیان و علمای سریانی زبان بهره بسیار گرفته میشد و از اینروست که «القفطی» طب ایران را در عصر طلائی جندی شاپور کاملترین طب میشناسد و مینویسد که : طب ایران بهتر و بیشتر از طب دیگر ممالک پیشرفت و ترقی حاصل کرده است. این تاریخ نگار  می افزاید: «اطبای جندی شاپور دستورها و قوانینی برای این شغل مقدس (طبابت) وضع کردند و کتابهای سودمندی در این زمینه نوشتند. »


اوج اعتلا

«جندی شاپور» در عهد خسرو انوشیروان اعتبار و شهرت اوج گیری یافت. شوق و علاقه نوشیروان در جلب وحمایت دانشمندان و گسترش نفوذ علمی و توسعه مراکز تحقیقی و طبی جندی شاپور انگیزه اساسی این اوج و اعتلا بود.

به تشویق شهریار بزرگ ساسانی جلسات بحث و مناظره و مشاوره با شرکت محققین و دانشمندان و حکمای نامی در جندی شاپور برگزار میشد. در این جلسات پرسشها و پاسخهای جالب و نغزی ردو بدل میشد که باری از    غنی ترین و دانشهای عصر را همراه داشت.
«خسرو» خود اغلب در این گونه جلسات عالمانه که گاه مفتاح مسایل علمی و معرفتی در سطوحی بالا بود شرکت می جست و شاید تأثیر همین گفت و شنودها و پژوهش و کاوشهای عمیق بود که علاقه وافری در شاه  ساسانی و نسبت به آموزش فلسفه و حکمت یونان پدید آورد.
استادان خسرو انوشیروان درزمینه حکمت یونان کهن بزرگان شهیری چون «پولوس پرسا» و «اورانیوس» یونانی بودند.
چهره های سرشناس دیگری چون «السونطائی» و «درستاباز» بمنزله پشتوانه اعتبار جندی شاپور بودند که شخص اخیر درضمن ریاست بهداری بزرگ شهر را بعهده داشت.


ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

تاریخ علم و دانش درایران : دوره ساسانیان (بخش دوم)


ادامه از نوشتار پیشین


1-۲دانش ایر انیان  پیش از اسلام : عهد ساسانیان(بخش دوم)

در نتیجه  آشنائی و تبحر ایرانیان به علم نجوم و هیئت بود که در قرنهای اولیه اسلام منجمان و هیئت‌دانان و ریاضی‌دانان بزرگ و معروف دربار خلفا را دانشمندان ایرانی تشکیل می‌دادند . خاندانهایی مانند خاندان نوبخت (نوبخت اهوازی وفرزندش ابوسهل) و  اشخاصی ما نند محمد‌ابن ابراهیم فزاری (متوفی 184ﻫ .ق) در زمان منصور ، و خالد‌ابن عبدالملک مرورودی  و احمدابن محمد‌ابن کثیر فرغانی  احمد‌بن

محمد نهاوندی   و محمد ابن عیسی ماهانی و ابوحنیفه دینوری   و ابوالعباس سرخسی و محمد ابن موسی خوارزمی  در زمان مأمون عباسی    برجسته ترین دانشمندان آن دوره سرزمین های مسلمان نشین و حتی جهان به شمار می آمدند. این بزرگان همگی ایرانی بودند.


. ایران‌شناس فقید پروفسور ادوارد براون نام سیزده تن از دانشمندان بنام ایرانی را که منشاء خدمات بزرگ فرهنگی در تمدن اسلامی بوده‌اند از روی تحقیقات فن کرامر  Von Keramer و کارل بروکلمان Carl Brokelmann در کتاب تاریخ ادبیات ایران ذکر کرده است ولی نام عده زیاد دیگری از ریاضی‌دانان و پزشکان و منجمان و تألیفات و آثار آنها علاوه برآن کسانی که ادوارد براون صورت داده در دست می‌باشد که ذکر آنها و تألیفاتشان از حوصله این مقاله خارج می‌باشد.


نخستین سازنده دستگاه نجومی اسطرلاب ایرانی بود.

ابن الندیم  فهر ست نگار مشهور در کتاب الفهرست نوشته است که: « نخستین کسی که در سرزمین های  اسلامی  اسطرلاب ساخت ابراهیم بن حبیب فزاری منجم و ریاضی‌دان شهیر ایرانی بود. وی در زمان منصور عباسی می‌زیست و کتابهای « القصیده فی النجوم » ،« المقیاس للزوال » ، « العمل بالاسطراب المسطح » و « العمل باسطرلاب ذات الحق » ، از تألیفات عمده اوست و زیچی ساخته بود بنام زیچ فزاری و اوساط ستارگان را در آن ضبط مینموده است.»


منصور عباسی بطوریکه نیز اشاره شد ، یکی از دوستداران علم و معرفت بود و علاقه وافری به علوم ریاضی و هیئت و نجوم داشت و در نتیجه بسیاری از دانشمندان این علوم را که اغلب ایرانی بودند در دربار خود گرد آورد و در آن زمان سه علم بیشتر از سایر علوم متداول بود: طب ، نجوم ، فقه ، و در این باره می‌گفته‌اند: « ان العلوم ثلاثه الفقه الادیان و الطب الابدان و النجوم الزمان ».


 مأمون خلیفه دیگر عباسی (198 تا 218 ﻫ .ق) چون مادر و همسرش هر دو ایرانی بودند ، مقدم دانشمندان ایرانی را در دربار خود مغتنم و محترم شمرده و در آن زمان دربار عباسیان محل اجتماع دانشمندان ایرانی و مرکز علم و ادب و هنر گردیده بود. مادر مأمون دختر استاسیس و همسرش پوران دختر حسن ابن سهل وزیرش بود. 


سرویلیام مویرSir William Muir می‌نویسد: « همین که نفوذ ایران روبه فزونی نهاد ، خشونت زندگانی عرب کاهش یافت و عصر فرهنگ و بحث و فحص علمی آغاز شد و تمایل به تحقیق و تتبع که از شرق سرچشمه می‌گرفت به تسریع این تحول کمک کرد . . . .»


همین دانشمند انگلیسی اضافه می‌نماید: « در اینجا لازم می‌دانیم نظر خوانندگان گرامی را به تغییرات مهمی که روی داد جلب کنم  این تغییرات از آن رو پیش آمد که دستگاه خلافت رابطه نزدیکتری با ایران و خراسان پیدا کرد و این نزدیکی را سبب رسیدن بنی‌عباس به خلافت بود.»


ابن خلدون هم گفته است:« از امور عرب یکی این است که حاملان علم در اسلام اغلب از عجم بوده‌اند خواه در علوم شرعی و خواه در علوم عقلی و اگر در میان آنها مردی در نسبت عرب بود ، در زبان و محل تربیت و پرورش از عجم شمرده می‌شد.» 


امیر تهرانی

ح.ف

دانش ایرانیان در عهد ساسانیان(بخش یکم)


علم ودانش ایران در دوره ساسانیان(بخش یکم)

علم در چهار چوب اوستا شناخته می شد

کریستن سن ایران‌شناس نامی معاصر که بیش از همه در تمدن‌وفرهنگ عهد ساسانی تحقیقات کرده می‌نویسد که: « در عهد ساسانی اشخاصی بودند که کم‌وبیش اوقات خود را منحصراً صرف مطالعات علمی می‌نموده‌اند.


چون اوستای ساسانی منبع اصلی تمام علوم محسوب می‌شد ، تردیدی نمی‌توان داشت که این علما همه از طبقه روحانیون بوده‌اند.

در کتاب بوندهشن خلاصه فهرست‌مانندی از علوم طبیعی و نجوم بدان طریق که از اوستای ساسانی و تفاسیر آن بدست می‌آمده ، ثبت شده است .


علم‌ را به هر کس نمی آموختند

از روایات عجیبی که در معجم‌البلدان یاقوت ضبط شده است ، چنین برمی‌آید که در زمان ساسانیان در ریشهر «ریواردشیر» که ناحیه کوچکی از ولایت ارّجان خوزستان بوده ، جماعتی از نویسندگان جای داشته‌اند که به استعانت خطی مرموز موسوم به « گشتک » علم طب و نجوم و فلسفه را ثبت می‌کرده‌اند و آن طایفه را « گشته دبیران می‌خواندند » یعنی کسانی که مطالب را به خط گشتک ثبت می‌کنند.


پیشرفت ستاره شناسی 

ویل دورانت مورخ عالیقدر معاصر در بخش اول کتاب عصر ایمان قسمت مربوط به دانش‌ها و هنر ساسانی می‌نویسد: « . . . آنچه از علم هیئت ایرانی در این دوران می‌دانیم این است که این علم تقویم منظمی را بنیاد کرده بود. به موجب این تقویم سال به دوازده ماه سی روزه و هرماه به دو هفته هفت روزه و دو هفته هشت روزه تقسیم می‌شد و پنج روز هم به آخر سال اضافه می‌گردید.


طالع بینی و جادوگری

 هم‌چنین ویل دورانت در تاریخ تمدن خود می نویسد : در زمان ساسانیان تنجیم(طالع- بینی   و جادوگری امری عمومی بود و هیچگونه اقدام مهمی بدون رجوع به وضع فلکی به عمل نمی‌آید و هر واقعه زمینی به اعتقاد مردم نتیجه جنگ با ستارگان سعد و نحس در آسمان بود ، همانگونه که فرشتگان و شیاطین در روح انسان با یکدیگر می‌جنگند و این در حقیقت همان نبرد اورامزدا و اهریمن بود»


ادامه دارد...


منابع مقاله اقای علی سامی درمجله هنر و مردم سال ۴۸

تاریخ تمدن ویل دورانت : مقاله آقای دکتر بدیع زادگان مجله هنر و مردم

امیر تهرانی

ح.ف

هرروز یک سخن از سعدی: دزدی که به لباسان عارفان در آمده بود.



هر روز یک سخن از سعدی

سعدی: دزدی در لباس درویش پیدا شده و من ناچار به گوشه عزلت پناه بردم

تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت. خواستم تا مرافقت کنم موافقت نکردند. گفتم: این از کرم اخلاق بزرگان بدیع است روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن، که من در نفس خویش این قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر.

اِنْ لمْ اَکُن راکِب المواشی

اَسعی لَکم حامِلَ الغواشی

یکی زآن میان گفت: از این سخن که شنیدی دل تنگ مدار که در این روزها دزدی -به صورت درویشان برآمده- خود را در سلک صحبت ما منتظم کرد.

چه دانند مردم که در خانه کیست

نویسنده داند که در نامه چیست

و از آنجا که سلامت حال درویشان است گمان فضولش نبردند و به یاری قبولش کردند.

صورت حال عارفان دلق است

این قدر بس چو روی در خلق است

در عمل کوش و هرچه خواهی پوش

تاج بر سر نه و عَلَم بر دوش

ترک دنیا و شهوت است و هوس

پارسایی، نه ترک جامه و بس

در قژاکند مرد باید بود

بر مخنث سلاح جنگ چه سود


روزی تا به شب رفته بودیم و شبانگه به پای حصار خفته که دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که به طهارت می‌رود و به غارت میرفت.

پارسا بین که خرقه در بر کرد

جامه کعبه را جل خر کرد

چندان که از نظر درویشان غایب شد به برجی بر رفت و درجی بدزدید. تا روز روشن شد آن تاریک، مبلغی راه رفته بود و رفیقان بی گناه خفته. بامدادان همه را به قلعه در آوردند و بزدند و به زندان کردند. از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیم.

والسَّلامَةُ فی الوَحْده

چو از قومی یکی بی دانشی کرد

نه کِه را منزلت مانَد نه مِه را

شنیدستی که گاوی در علف خوار

بیالاید همه گاوان ده را

گفتم: سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم گر چه به صورت از صحبت وحید افتادم. بدین حکایت که گفتی مستفید گشتم و امثال مرا همه عمر این نصیحت به کار آید.

به یک ناتراشیده در مجلسی

برنجد دل هوشمندان بسی

اگر برکه‌ای پر کنند از گلاب

سگی در وی افتد کند منجلاب