میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

فهرست آثار مکتوب محمد زکریای رازی

ابن ندیم فهرست نگار مشهور هزار سال پیش و در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار مکتوب رازی را یک صد و شصت و هفت ودانشمند نام آور ایرانی  ابوریحان بیرونی در کتابخود  «فهرست کتب رازی» آثار رازی را یک صد و هشتاد و چهار دانسته اند.

«کتاب های رازی در فهرست ابوریحان بیرونی چنین است

: ۵۶ کتاب در طب،

۳۳ کتاب در طبیعیات،

۷ کتاب در منطق،

۱۰ کتاب در ریاضیات و نجوم،

۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران،

۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی،

۶ کتاب در در مافوق الطبیعه،

۱۴ کتاب در الهیات،

۲۲ کتاب در کیمیا،

۱۰ کتاب در فنون مختلفو تعدادی کتاب دیگر  که جمعاً بالغ بر یکصدوهشتادوچهار مجلد می شود.

دانشمند دیگری در کتاب الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمی شمارد.

محمود نجم آبادی استاد فقید دانشگاه تهران معتقد بود که آثار مکتوب رازی در مجموع دویست وهفتادویک کتاب و رساله و مقاله را بالغ می شود

روزی که آن دانشجوی استعداد درخشان را دیدم.

شادروان پرفسور مریم میرزاخانی

 

چند سال پیش یک محقق غربی به ایران آمده بود تا کتابهای خطی ریاضی موجود در کتابخانه های ایران را که در  قرن سوم وجهارم هجری نوشته شده بودند مورد بررسی قرار دهد .این پژوهشگر غربی هدف از مسافرت خود به ایران و بررسی کتابهای فوق را امکانبروز دوره ای پر شکوه از دانش ریاضی در آینده عنوان کرده بود.

بنا بر اظهارات وی در قرن سوم وچهارم ایران صحنه ظهور ریاضیدانان نامی بسیاری بود که بر جریان تحولات علمی و   بخصوص  دانش  ریاضی تاثیر گزار بودند.درحقیقت  این پژوهشگر غربی درپی دانستن  این نکته بود   که آیا امکان دارد در آینده نزدیک ایران  مجددا عرصه بروز و حضور فوج عظیمی از ریاضیدان مقتدر باشد که پیشرفت بیشتر این دانش را باعث شوند.البته این محقق در بررسی خود عوامل اجتماعی وسیاسی را در نظر گرفته و براین    اسا س بدنبال یافتن زمینه ای برای وقوع چنین تحول علمی بود .

سالها پیش نیز  روزی یک دانشجوی دختر از دانشگاه صنعتی شریف به دفتر کار من تلفن کرد و گفت می خواهد تز بنویسد و یکی از فصل های کتاب ریاضی نوشته مرا مبنا قرار دهد وبرای آن که بتواند تز خود را بنویسد به کتابها و مدارک مرجع آن فصل از کتاب نیاز دارد.

چون استاد او گفته است این انتگرالها و معادلات از کجا آمده است؟ گفتم!به استاد بگو از سوپر مارکت سر کوچه خریدن. به هر حال آن دانشجو آمد و مرا متقاعد کرد و کتابها و مراجع مربوطه را از من گرفت و شش ماه بعد همه آنها را صحیح و سلامت باز گرداند. در ضمن خیلی هم تشکر کرد که تز خود را نو شته و از آن دفاع کرده است. وقتی اسمش را پرسیدم ،گفت !من مریم میرزا خانی هستم.

روحش شاد

آرامگاه فارابی دانشمند ایرانی کجاست؟

رامگاه دانشمندان ایرانی! فارابی معلم دوم

ابونصر محمد بن محمد معروف به فارابی از فیلسوفان و دانشمندان نام آور  ایرانی قرن سوم و چهارم هجری است که بر اساس مدارک تاریخی حدود سال 257 هجری در ناحیه فاراب خراسان  که اکنون کشور قزاقستان می باشو پای به جهان گزارد.او در جوانی برای انجام تحصیل به شهر بغداد رفت.

گویند به هنگام ورود زبان عربی هیچ نمی دانست و لی در اندک زمانی آنرا اموخت وسپس به مطالعه  فلسفه پرداخت و در کوتاه مدت به عنوان فیلسوفی متفکر شهرت یافت.

فارابی همان دانشمندی است که کتاب چند صفحه ای در باره فلسفه ازسطو دارد و این همان کتاب است که ابن سینا به کمک ان توانست کتاب مابعد الطبیعه ارسطو را فراگیرد. چون او گفته بود! چهل بار کتاب فلسفه ارسطور خواندم و چیزی از آن دستگیرم نشد. تا این که در بازار کتابفروشها کتابی از فارابی خریدم که درباره مابعد الطبیعه ارسطو نوسته شده بود و با خواندن ان کتاب به مفهوم کتاب ارسطو پی بردم

فارابی  در سال 330 هجری به دربار سیف الدوله حمدانی حاکم حلب پیوست و جزء علمای دربار او شد.این دانشمند  در سال 338 هجری در سن 80 سالگی در دمشق وفات یافت. قرار است ارامگاه فارابی در حلب توسط دولت سوریه باز سازی شود

فارابی در انواع علوم بی‌همتا بود. چنانکه درباره هر علمی از علوم زمان خویش چون زبان، ریاضیات، شیمی، هیأت، موسیقی، علوم نظامی، طبیعیات، الهیات، فقه، منطق و علوم مدنی دارای مهارت بوده است.

 ابن‌سینا فارابی  را استاد خود می‌دانست و ابن‌رشد و دیگر علمای اسلام برای او ارزش و احترام بسیاری قائل بودند. از این رو به او لقب معلم ثانی پس از ارسطو معلم اول را داده‌اند.

رازهای کتابخانه من(۵۴): اسطرلاب و یا ستاره یاب

دستگاهی بنام اسطرلاب

پیشینه تاریخی اسطرلاب یا ستاره یاب
من کتابهای متعددی در باره اسطرلاب و یا ستاره یاب خوانده ام که کتاب : بیست باب" خواجه نصیر الدین طوسی و کتاب " تحفه حاتمی" نوشته شیخ بهایی از بهنرین کتابها برای افراد مبتدی هستند. جالب است که چند سال پیش متخصصی را از هلند به ایر ان آورده بودند تا در کلاس های درس روش استفاده از این دستگاه ستاره یاب را به ایرانیان یاد دهد، در حالی که ایر  انیان بهترین  و کامل ترین و زیبا ترین اسطرلابها را ساخته و عرضه کرده اند. هم اکنون نمونه هایی از آنها در موزه های معروف جهان یافت نی شود.

به احتمال قوی اسطرلاب‌ یکی از قدیمی ترین دستگاه و ابزار علمی ساخته دست و فکر بشر است که پیشینه آن به عهد باستان باز می گردد . جمله جالبی در باره اسطرلاب گفاه شده و آن این که با ساختن اسطرلاب آسمان به زمین نزدیک شد.
تحقیقاتی که اخیرا انجام شده تاریخ پیدایش اسطرلاب را سیصد سال قبل از میلاد مسیح اعلام کرده اند.
البته بعضی ها هم براین باورند که پسر ادریس پیامبر نخستین کسی بود که به ساخت اسطرلاب اقدام ورزید. ضمنا عده ای نیز بر این ارسطاطالیس حکیم و دانشمند یونان باستان را سازنده و ابداع کننده اسطرلاب می دانند.
بعضی از گزارشات نیز حکایت از آن دارند که اریستاخورس ساموسی از استادان مدرسه مشهور اسکندریه که بزرگترین دانشگاه جهان در قبل از میلاد مسیح و حتی قرنها پس از آن بود نخستین کسی بود که نوعی وسیله و ابزار برای رصد ستارگان ابداع نمود.
پس از او نیز دانشمندان دیگری مانند هیپارخوس و بطلمیوس نویسنده کتاب معروف مجسطی به تهیه وسائلی برای انجام این کار مبادرت ورزیدند و بطلمیوس که در سالهای 120 میلادی در شهر اسکندریه زندگی می کرد نخستین اسطرلاب کروی و مسطح را ساخت.

گزارشاتی هم وجود دار مبنی بر این که این د ستگاه برای اولین بار در بابل قدیم ساخته شده و مدافعان این فرضیه به کشف الواح سفالینی استناد می کنند که در سرزمین بابل(عراق امروزی) یافت شده وشبیه به صفحه اسطرلاب است.

از آنجا که بر روی این الواح خطهایی دایره ای و تصویر چند ستاره دیده می شود به همین دلیل بعضی می گویند که اسطرلاب با ظاهر این الواح مشابهت دارد و در نتیجه باید ابزاری با منشاء بابل قدیم باشد .

به هر حال بر روی این نکته که چه کسی برای اولین بار به ساخت این دستگاه ارزشمند اقدام ورزید توافق جامع وجود ندارد.

بعضی از نویسندگان قدیم ایران این وسیله را "ستا ره یاب " خوانده اند که این نام بیش ار ترازوی آفتاب موجه بنظر می آید.

بر اساس بعضی مدارک که سازنده اسطرلاب را هیپارک یونانی معرفی کرده اند این نام از دو واژه " آسترون" به معنی ستا ره و "لامبانین" به معنی میزان و یا آینه تشکیل شده است.
بر حسب مدارک تاریخی ایرانیان از طرز کار اسطرلاب آگاه بودند و از آن در ستاره شناسی و تعین مسافت ها بهره می گرفتند. 
ایرانیان صفحه اسطرلاب را به دوازده قسمت تقسیم کرده بودند و هر یک را " برج " نامیده بودند که هر برج به چند ستاره اختصاص داشت و هر ستاره متعلق به یک" منزل" بود.
علاوه بر موارد فوق ایرانیان از اسطرلاب جهت تعین ساعات فرخنده برای جنگ و صلح و دیگر موار د استفاده می نمودند.
ضمنا بر طبق اسناد بدست آمده این وسیله را در سرزمین های باستانی مانند ماوراء النهر ، "استاره‌لاب" می‌گفتند.
می دانیم که "استاره" همان ستاره است و نامی ایرانی است و یونانیان قدیم آنرا "استاریوس " نامیده بودند.

حال اگر "لاب" را از مصدر "لابیدن" بدانیم که از بان پارتی و به معنی "تابیدن" است در آن صورت ظن ما بر ایرانی بودن منشاء این وسیله تقویت می شود.
این وسیله در زبان فارسی "جام جم" نیز نامیده شده که در بعضی گزارشات به آن اشاره گردیده ولی طی زمان در زبان رایج از واژه یونانی اسطرلاب استفاده شده است.

تاریخ تحول
عربها طرز کار با اسطرلاب را از ایرانیها و یا یونانیها آموختند و آنرا برای تعیین وضعیت ستارگان و یافتن جهت قبله و اوقات صبح و شام بکار بردند. ضمنا آنان طالع اوقات را نیز با همین دستگاه تعیین می کردند.

بعدها صنعتگران و متخصصان مسلمان بخصوص ایرانیان اسطرلاب را تکمیل کردندو طر ز استفاده از آنرا به اروپائیها یاد دادند.
ابوسعید سجزى (سیستانى) دانشمند ایرانی که در قرن چهارم هجری می زیست از جمله اولین کسانی بود که به ساختن اسطرلاب همت گماشت و او از معدود افرادی بود که در آن زمان عقیده داشت که این زمین است که متحرک بوده و به دور خورشید مى گردد و حدود پنج قرن قبل از آن که کپرنیک خورشید را مر کز منظومه شمسی اعلام کند سجزی گفته بود :"این زمین است که به دور خورشید می گردد."
ابو سعید کتاب های اسطرلاب، برهان الکفایه ، تحویل سنى الموالید، الدلائل فى احکام نجوم و کتاب جامع شاهى را از خود بیاد گار گذارده است که بیانگر تحقیقات مداوم او در این زمینه ها می باشد.

از دیگر دانشمندان ایرانی که به پیشرفت این دانش وفن کمک کردند ابوالوفاء بوزجانى خراسانی می توان نام برد که در تربت جام خراسان به دنیا آمد و در سال 376 در گذشت.
او نیز تحقیقات بسیاری در زمینه نجوم و ریاضی انجام داد .این دانشمند کتابهای الحساب، الکامل و زیج الواضح را به نگارش در آورد و آلات و ادوات نجومى را تکمیل نمود که به پیشرفت این علم کمک بسیار کرد.

هم چنین شرف‌الدین‌ مظفر طوسى‌ منجم‌ مشهور ایرانی که در قرن ششم هجری زندگی می کرد اسطرلابى‌ به‌شکل‌ خط کش‌ ساخت‌ که‌ آنرا اسطرلاب‌ خطى‌ یا عصای‌ موسى‌ نامیده بودند.

البته این اسطرلاب به علت محدودیتهائی که داشت نتوانست کاربرد وسیعی پیدا کند و یا این که در آن زمانها روش صحیح کار با آنرا نمی دانستند. 
ضمنا این سخن من بر مبنای بحثهای زیادی است که طی زمان در باره این اسطرلاب صورت گرفته و بنظر می رسد هنوز جای بحث دارد.
به هر حال ایرانیان آن قدر در ساخت اسطرلاب مهارت پیدا کردند که هم اکنون بسیاری از اسطرلابهای ساخت ایران زینت بخش موزه های جهان از جمله موزه بریتانیا می باشد.

هم اینک در موزه بریتانیا در شهر لندن نفیس ترین اسطرلاب جهان نگهداری می شود که ساخت ایران و برای شاه سلطان حسین ساخته شده بود.

ضمنا قدیمی ترین اسطرلاب ایرانی هم اکنون در کلکسیون فردی بنام لوئیس ایوانز در شهر آکسفورد انگلستان نگهداری می شود.

وقتی به گزارشات موجود عهد شا ه عباسی نگاهی می اندازیم در می یابیم که شیخ بهائی از اطلاعات خود در امور شهرسازی و ایجاد پلها و ساخت حمام و تسطیح جاده ها و حفر قنوات استفاده می کرده است .

بدون شک یکی از وسایل و ابزار اصلی مورد استفاده او در انجام اندازه گیریهای آسمانی و زمینی همین دستگاه اسطرلاب بوده و او طر ز کار این دستگاه را به شاگردانش نیز می آموخته و کتاب و رساله هایی نیز در باره آن نگاشته است.

اسطرلاب د رانواع مختلف و با نامهای متفاوت و جالبی عرضه می شده که از جمله می توان به زورقی ، مسطری ، صلیبی ، سفرجلی ، اهلیلجی ، لولبی ، کروی ، ذی العنکبوت ، رصدی ، مجنح ، طوماری ، هلالی ، قوسی ، صدفی ، جامعه ، مغنی ، ذات الحلق ، عصای موسی ، عقربی اشاره کرد

.ضمنا ا سطرلاب به نامهای دیگر مثلا تام و مسطح شمالی یا جنوبی نیز خوانده می شده که نوع تام آن تمام مقنطرات از یک تا نود را در بر می گرفت.

برگرفته از کتاب مرد رازها نوشته نویسنده همین وبلاگ

نقش ایر ان در تمدن غرب(۱)


تمدن غرب چگونه شکل گرفت ونقش ایران و مسلمانان در این ارتباط چه بود؟(۱)

.نکته مهمی که در این ارتباط می بایست مورد تاکید قرار گیرد این است که در میان آنانی که اسلام بسراغ آنان آمد و یا آنان به سوی اسلام رفتند ایرانیان نقش اساسی و اصلی و مهم تری را از دیگر مسلمانان در ایجاد و رشد  تمدن ایفاء نمودند. ین موضوع تا حدود زیادی به حس کنجکاوی هوش و پشتکار ایرانیان ارتباط دارد و در ضمن در ایران پیش از اسلام نیز بساط علم ودانش گسترده بود و در آن دوران شهر جندی شاپور مر کز مهم علمی جهان بویژه در زمینه پزشگی به شمار می آمد. در این مرکز دانشهای مختلف و با حضور استادان معروف و مشهور از سرارسر جهان تدریس می شد و از ایران و سایر نقط جهان برای تحصیل به آنجا می آمدند. ضمنا ایرانیان دارای مهارتهای دیگری مانند معماری جاده سازی محاسبات دیوانی و کشوری کشاورزی دانش نجوم و ستاره شناسی نیز بودند .

وقتی اسلام به ایران رسید و ایرانیان از یوغ فرمان شاهان ساسانی که زیر کلید موبدان زرتشتی بودند و اجازه تحصیل به فرزندان مردم عادی داداه نمی شد  شوق و ذوق آنان برای علم ودانش دو چندان شد و در نتیجه از همان آغاز چهره های درخشانی هم چون ابن سینا خوارزمی خواجه نصیر طوسی بوجودآمدند و در ضمن تغییر زبان فارسی و استفاده از زبان عربی که زبان بین المللی دنیای آن روز شده بود  باعث گردید که ستارگان درخشان شعر و ادب هم چون فردوسی  سعدی حافظ مولوی پا به عرصه فرهنگ و ادب بگذارند که جزو چهره های جاودانه ادبی اسلام وایران و جهان هستند.

در نتیجه با ظهور اسلام تمدن در خشان دیگری شکل گرفت که ایرانیان ستونهای اصلی این بنیان رفیع بودند. حال به این سوال پاسخ دهیم که!

نخستین جرقه های علم خواهی غرب

بر حسب مدارک موجود نخستین جرقه های نهضت علمی غرب یا همان رنسانس در اواخر قرن پانزدهم میلادی شروع به درخشیدن کرد و از آن زمان به بعد بود که اختراعات و اکتشافات پی در پی ظاهر شده و ستارگان علم و دانش جدید در مغرب زمین طلوع نمودند. اگر بخواهیم این موضوع را ریشه یابی کرده و بدانیم که چگونه تمدن علمی در غرب بوجود آمد در آن صورت بحث ما نیاز به بیان یک مقدمه و چند مؤخره خواهد داشت . مقدمه ای که می توان در این ارتباط ارائه نمود این است که بر اساس گزارشات مستند این مسلمانان بودند که نفش عمده انتقال میراث علمی یونانی و اسلامی به دانش دوستان اروپائی را به عهده داشتند. تمدن علمی که مسلمانان و بخصوص ایران اسلامی بنیان گزار آن بود ند از طریق ایران و بغداد و سپس اندلس در اسپانیای امروزی به اروپا رسید و اروپائیان از این مسیر با دانش و علم وصنعت سرزمین های اسلامی آشنا شدند. به بیان دیگر اروپائیان با انتقال میراث تمدن اسلامی و یونانی که مسلمانان آنها را ابداع و یا نگاهبانی کرده بودند به سرزمین های خود توانستند به قلمرو علم و دانش وارد شوند ضمنا پیش از رنسانس ، دانش طلبی در اروپا عبارت بود، از یادگیری رساله‌ها و کتاب‌های گذشتگان و حاشیه‌نویسی بر این کتاب‌ها بدون آن که برروی مطالب مندرج در آن آثار تفکر و بررسی بیشتری به عمل آید. ولی زمانی رسید که متفکران غربی به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند به همین مقدار بسنده کنند هر گز نمی توانند در عرصه علم و دانش حضور داشته باشند.
یعنی آنان در یافتند که اگر قرار است به حقایق بیشتر دست یابند، باید این مهم را از راه مطالعه و تحقیق و مشاهده و تجربه انجام دهندو در حقیقت به همان کاری روی آورند که دانشمندان مسلمان قرنها انجام می‌دادند. بر همین اساس بودکه نهضت علمی مغرب زمین پا گرفت و اندک اندک همه تمدن را تحت‌الشعاع خود قرار داد. الیته باید بگویم علیرغم آن که در قرن سیزدهم اروپا راجربیکن از مشاهده ، تجربه و اهمیت ریاضیات سخن گفته بود و در قرن پانزدهم میلادی، لئوناردو داوینچی، یعنی نقاش، شاعر، ادیب، مهندس و دانشمند ایتالیائی، نظرات و کارهای ابداعی خود را عرضه کرد ولی با این وصف نمی‌توان اروپای پیش از رنسانس و حتی در نیمه اول قرن پس از آن را اروپای متمدن علمی به حساب آورد. چون قرنها بود که سایه شوم جهل بر آن سرزمین‌ها سایه افکنده واز تفکر و تعقل علمی خبری نبود. در حقیقت در دورانی که در سرزمین‌های اسلامی دانشمندان و محققان معروفی زندگی می‌کردند که تاریخ علم همواره عظمت آنان را بیاد دارد دارد، در سرتاسر اروپا و در قرن نهم میلادی فقط شخصی به نام اسکت اریژن بود که چیزهایی از حکمت و فلسفه الهی می‌دانست.
حتی در فرانسه نیز فقط یک دانشمند به نام ژربر اوریلاکی وجود داشت که بعدها به مقام پاپی رسید و از دانش زمان خود آگاه بود. البته او نیز دراندلس اسلامی نزد دانشمندان اسلامی تحصیل کرده و از آنان ریاضیات و ستاره‌شناسی و موضوعات دیگر را آموخته بود.

ژربر پس از آن که تحصیلاتش در اندلس به پایان رسید با کوله باری فراوان از علم و دانش به فرانسه باز گشت و چراغ علم و دانش را در این سرزمین برافروخت . مدارک مستندی وجود دارد که نشان می دهد ژربر یک کتابخانه جالب توجه از آثار مکتوب و کتابهای دانشمندان مسلمان به فرا نسه برد و همین کتابخانه نخستین مرجع علمی برای دانش آموزی و تحقیق در زمینه های علمی در اروپا گردید.

در بعضی از مدارک تاریخی آمده است که چون ژربر در فرانسه نتوانسته بود کتاب المجسطی رابیابد که کتاب درسی کیهانشناسی قدیم بوذ ناچار رهسپار سرزمین های اسلامی گردید و وقتی به اندلس مسلمان رسید از مشاهده آن همه عظمت علمی مسلمانان شگفت زده شد.

ضمناً وقتی مردم فرانسه و اروپا و از طریق ژربر از وجود علم و دانش و دانشمند و محقق در سرزمین‌های اسلامی آگاه شدند، فرزندان خود را به یاد گرفتن زبان عربی تشویق نموده و ار این طریق تعداد قابل توجهی ازاین دانشجویان جوان را به سرزمین‌های اسلامی فرستادند تا علم و دانش بیاموزند. از سوی دیگر بنظر می رسد ارتباط غربیان با جوامع اسلامی عموما از طریق بازرگانان صورت می گرفت و البته سیاحان و جهانگردان نیز به این کشورها و ازجمله ایران می آمدند و همین سفرها باعث شد تا غرب با آثار اندیشمندان اسلام و ایران و آشنا شود.


ادامه دارد...