ادامه از نوشتار پیشین...
در نتیجه آشنائی و تبحر ایرانیان به علم نجوم و کیهانشناسی و ستاره شناسی در قرنهای اولیه پس از ظهور اسلام ودر کشورهای تحت حکومت خلفا، منجمان ، ستاره شناسان و ریاضیدانان بزرگ و معروف دانشمندان ایرانی بزرگترین گروه راتشکیل میدادند .
خاندانهایی مانند خاندان نوبخت (نوبخت اهوازی وفرزندش ابوسهل) و اشخاصی ما نند محمدابن ابراهیم فزاری (متوفی 184ﻫ .ق) در زمان منصور ، و خالدابن عبدالملک مرورودی و احمدابن محمدابن کثیر فرغانی احمدبن محمد نهاوندی و محمد ابن عیسی ماهانی و ابوحنیفه دینوری و ابوالعباس سرخسی و محمد ابن موسی خوارزمی در زمان مأمون عباسی برجسته ترین دانشمندان آن دوره سرزمین های مسلمان نشین و حتی جهان به شمار می آمدند. این بزرگان همگی ایرانی بودند.
. ایرانشناس فقید پروفسور ادوارد براون نام سیزده تن از دانشمندان بنام ایرانی را که منشاء خدمات بزرگ فرهنگی در تمدن اسلامی بودهاند از روی تحقیقات فن کرامر Von Keramer و کارل بروکلمان Carl Brokelmann در کتاب تاریخ ادبیات ایران ذکر کرده است ولی نام عده زیاد دیگری از ریاضیدانان و پزشکان و منجمان و تألیفات و آثار آنها علاوه برآن کسانی که ادوارد براون صورت داده در دست میباشد که ذکر آنها و تألیفاتشان از حوصله این مقاله خارج میباشد.
بعنوان نمونه نخستین سازنده دستگاه نجومی اسطرلاب ایرانی بود.
ابن الندیم فهر ست نگار مشهور در کتاب الفهرست نوشته است : « نخستین کسی که در سرزمین های اسلامی اسطرلاب ساخت ابراهیم بن حبیب فزاری منجم و ریاضیدان شهیر ایرانی بود. وی در زمان منصور عباسی میزیست و کتابهای « القصیده فی النجوم » ،« المقیاس للزوال » ، « العمل بالاسطراب المسطح » و « العمل باسطرلاب ذات الحق » ، از تألیفات عمده اوست .
این دانشمند مبتکر زیچی ساخته بود بنام زیچ فزاری و اوساط ستارگان را در آن ضبط مینموده است.»
منصور خلیفه عباسی یکی از دوستداران علم و معرفت بود و علاقه وافری به علوم ریاضی و هیئت و نجوم داشت . در نتیجه بسیاری از دانشمندان این علوم را که اغلب ایرانی بودند در دربار خود گرد آورد.
در آن زمان سه علم بیشتر از سایر علوم متداول بود: طب ، نجوم ، فقه ، و در این باره میگفتهاند: « ان العلوم ثلاثه الفقه الادیان و الطب الابدان و النجوم الزمان ».
مأمون خلیفه دیگر عباسی (198 تا 218 ﻫ .ق) چون مادر و همسرش هر دو ایرانی بودند ، مقدم دانشمندان ایرانی را در دربار خود مغتنم و محترم شمرده و در آن زمان دربار عباسیان محل اجتماع دانشمندان ایرانی و مرکز علم و ادب و هنر گردیده بود.
مادر مأمون دختر استاسیس و همسرش پوران دختر حسن ابن سهل وزیرش بود.
سرویلیام مویرSir William Muir مینویسد: « همین که نفوذ ایران روبه فزونی نهاد ، خشونت زندگانی عرب کاهش یافت و عصر فرهنگ و بحث و فحص علمی آغاز شد و تمایل به تحقیق و تتبع که از شرق سرچشمه میگرفت به تسریع این تحول کمک کرد . . . .»
همین دانشمند انگلیسی اضافه مینماید: « در اینجا لازم میدانیم نظر خوانندگان گرامی را به تغییرات مهمی که روی داد جلب کنم . این تغییرات از آن رو پیش آمد که دستگاه خلافت رابطه نزدیکتری با ایران و خراسان پیدا کرد و این نزدیکی باعث رسیدن بنیعباس به خلافت شد.»
ابن خلدون هم گفته است:« از امور عرب یکی این است که حاملان علم در اسلام اغلب از عجم بودهاند خواه در علوم شرعی و خواه در علوم عقلی و اگر در میان آنها مردی در نسبت عرب بود ، در زبان و محل تربیت و پرورش از عجم شمرده میشد.»
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد...