سیر فرهنگ ایران در قرون اول و دوم هجری و تأثیر آن در تمدن
اعراب جاهلیت تا پیش از آنکه دین مبین اسلام بر آنها پرتو افکن گردد، مردمانی بودند بیبهره از دانش و بینش و دور از فرهنگ و هنر چشمگیر.
اسلام در آغاز پیدایش مزایای اخلاقی فراوانی به آنها بخشید و سپس از برکت گسترش این دین، به گنجینههای دانش و هنر کشورهایی که دست نشانده اسلام گردیدند دست یافتند و از چشمه فیاض تمدن و فرهنگ این کشورها بویژه ایران و روم سیراب گردیدند. از گردآوری و آمیزش این فرهنگها یک تمدن عظیمی بوجود آمد که به تمدن اسلامی مشهور گردید.
ملل و اقوام گوناگونی که هم دولت بزرگ اسلامی را تشکیل دادند، در اثر برخورد و آمیزش و معاشرت با یکدیگر، آراء و اندیشههای نوی پیدا کردند که تأثیر بس مهمی در وضع تمدن جهانی پدید آورد و سبب شد که فرهنگ بشری با سرعت بیشتری پیش رود.
افکار و عقاید و دانش و بینش ایران و روم و مصر و اندلس و کشورهای دیگری که زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، پایه و اساس تمدن اسلامی را گذارد و این اساس استوار چون رو به گسترش گذارد، قرنها تمدن جهان را رهبری کرد و بتدریج از راه اسپانیا، و بعدها از راه آسیای غربی و روم شرقی با خاورزمین، در اورپا نفوذ کرد و پایه و مایه تمدن باختر زمین و آن قاره گردید و در حقیقت یکی از عوامل عهد نوزایی(رنسانس) شد.
محمد جریر طبری مورخ عالیقدر قرن سوم هجری در جلد چهارم تفسیر درباره پیشینه و سطح پایین فرهنگ تازیان جاهلیت نوشته است:
«.....در اصل مردمانی بودند که از زبونترین بندگان خدا بشمار میرفتند و در پستترین محیط تمدن زندگی میکردند. در گمراه ترین و تاریکترین راههای حضارت با شکم گرسنه و بدن خشک شده، میزیستند و پیوسته تحت فشار دو کشور بزرگ و متمدن ایران و روم واقع بودند و زیر سرپرستی آنان روزگاری را بسر میبردند، و چون در کشورشان چیزی که جالب باشد یافت نمیشد، از دستبرد مستقیم این دو کشور آسوده خاطر بودند. چه اهالی با بدترین وضعی اعاشه مینمودند. میتوان گفت که خورده میشدند و چیزی برای خوردن نمییافتند. تا اینکه خدای عز و جل بر آنان رحمت آورد و اسلام بر آنها عرضه کرد و به کتاب و سنت آشنایشان نمود، تا از پرتو اسلام بر آنان جهاد حلال شد و به ممالک اطراف شتافتند و از موهبت الهی و همت قرآن بر ملوک جهان دست یافتند و بر سراسر عالم حکمرانی کردند».
سدة یکم هجری
سردار عرب دانشمندان را کشت و بی سوادان را مصونیت داد
سده یکم هجری به جنگ و پیکار و کشورگشایی و کشمکشهای خلفا و سرداران عرب برای کسب قدرت و رهبری خلافت گذشت و کشورهای متمدن گشوده شده هم بواسطه هجوم تازیان و مسلمانان و در اثر پیکار و بهم خوردگی و دگرگونی فرصت سیر طبیعی و پیش برد مراحل فرهنگی را از دست دادند و کسی مجال غور و بررسی در علوم و فنون را پیدا نکرد و در نتیجه این قرن از لحاظ دانش و هنر موقعیت درخشانی ندارد و آثاری هم از خود بجا نگذارده است.
تازیان با زبان و خط و کتب و کتابخانههای ایران مخالف و از هر گونه رفتار شدیدی در بر انداختن آنها فروگذار نکردند. قتیبه بن مسلم سردار عرب در خوارزم دانشمندان را از دم شمشیر گذرانید و کتابها را سوزانید و مردم امی و بیسواد را مصونیت داد.
مراکز پزشکی ایران طب و بهداشت جهان را نجات دهد
با این همه مدارس و مراکز پزشکی ایران و روم مانند گندیشاپور و اسکندریه که بزرگترین و برترین مراکز علمی و فرهنگی دوران پیش از اسلام بود، مانند پیش دایر و خلفای اموی نظر به نیازی که به پزشکان داشتند،از این دو مرکز استفاده میکردند. رویهم رفته در زمان امویان دانش و هنر در کشورهای تابعه اسلام و همچنین در دربار آنها پیشرفت چشمگیری نکرد.همه چیز از ایران بود ایرانی!
مهمترین کار علمی و هنری زمان ایشان ضرب سکه و تنظیم دفتر محاسبات و دیوان برگردانیدن آن از زبان فارسی به عربی در زمان عبدالملک توسط صالح بن عبدالرحمن و جلب پزشکان بیمارستان گندیشاپور و یا چند پزشک و دانشمند رومی و توجه به موسیقی ایرانی و ترجمه تعدادی از کتابهای ایرانی و یونانی و مصری به عربی بود.بین خاندان بنیامیه(41 تا 131 هجری قمری) خالد پسر یزیدبن معاویه متوفی 85 هـ ق مردی دانش پرور و دانش پژوه بود و بطوریکه نوشتهاند به فرا گرفتن دانش پزشکی و شیمی علاقه و رغبت داشته و از همین جهت او را حکیم آل مروان نامیدهاند.
او توسط دانشمندان و مترجمان یونانی مقداری کتاب علمی و فلسفی یونان و مصر را به زبان عربی برگردانید که بعدها در دوران خلافت عباسیان این امر به کمک دانشمندان ایرانی و یونانی به برترین پایه خود رسید.(در مورد وجود چنین دانشمندی که اصلا او فردی دانشمند بوده و یا نه اتفاق نظر به هیچ وجه وجود ندارد.)
ابن الندیم کتاب «الحراره» و «صحیفه الکبیر» و «صحیفه الصغیر» را از تألیفات این خلیفه نوشته بطوریکه مورخان عالیقدر اسلامی نوشتهاند، شالوده بنیاد یک کتابخانه، در اوائل عهد اسلامی و زمان همین خلیفه گذارده شد.
دانشمندان در این عهد گاهی خارج از تعصب دینی و نژادی مورد احترام بودند و حوزههای درسی داشتند، مانند حسن بصری، محمد بن سیرین، عطاء بن یسار که از موالی بودند و هنگامی که حسن بصری درگذشت، تمام مردم شهر در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند و در مسجد جایی برای نماز خواندن باقی نمانده بود .
کتابهای بزبان پهلوی را به عربی ترجمه کردند
هشام بن عبدالملک(105 تا 125 هـ ق) نیز از دانش دوستان اموی بود. او هم مانند خالد بیش از سایر امویان به ترجمه کتابهای علمی و تاریخی به زبان عربی اشتیاق داشت و دستورداده بود از کتابهای پهلوی هرمقدار باقی مانده مخصوصاً کتابهایی که شرح حال تمام پادشاهان در آن بتفصیل ضبط شده است به عربی ترجمه کنند. خالدبن عبدالله را به حکومت عراق منصوب ساخت تا دور از تعصب مذهبی در این مورد اقدام کند و جبله پسر ابوالعلاء سالم ابن عبدالعزیز سر دبیر دستگاه خلافت که به زبان فارسی آشنا بود، کتابهای زیادی از پهلوی به عربی برگردانید و همین امر سبب شد که دیگران هم بدان تأسی جویند و کتابهای علمی از زبانهای گوناگون به زبان عربی برگردانده شود.
فن تاریخ نویسی از نیمه سده اول هجری در عصر اسلامی آغاز شد وگویا بدستور معاویه ابی سفیان که تحت تاثیر جاهلیت عربی باقی مانده بود «عبید بن شریه الجُرهُمی» متوفی حدود سال 70 هجری، اطلاعاتی از تاریخ و اخبار عرب در اختیار آن خلیفه گذارد و او دستور داد آن روایات را گرد آورند و بصورت کتاب در آورند.
دو کتاب از این مورخ بجا مانده، یکی «کتاب الامثال» حدود پنجاه برگ و دیگر چند جزو کتاب«الملوک والاخبار الماضیین» میباشد. از همین زمان بود که به ضبط وقایع عمده و ثبت روایتها و حدیثها اقدام شد .
پیش از این شخص «کعب ابن مانع الخمیری ابواسحاق» معروف به «کعب الاخبار» متوفی به سال 34 هـ بود. وی از دانشمندان مورخان یهود بود که در زمان خلافت ابوبکر مسلمان شد و زمان عمر به مدینه آمد و از آنجا به شام رفت و در شهر حمص بمرد.
سدة دوم هجری:
«محمد بن اسحق یسار» متوفی سال 152 هـ و «ابومخنف الازدی» متوفی 157 هـ دوتن از تاریخ نویسان مشهور این قرن میباشند. محمدبن اسحق یسار المطلبی المدنی همان کسی است که کتاب سیره او را «ابن هشام» متوفی 218 هـ مختصر کرد و فعلاً در دست میباشد.
دومی لوط بن یحیی بن مخنف بن سلیمان الازدی، عالم علم سیر و اخبار، از اهل کوفه و شیعه مذهب که کتابهای «فتوح الشام» و «فتوح العراق» و «جنگهای جمل» و «صفین» و «نهروان» و «الغازات» و «مقتل علی علیه السلام» و «مقتل عثمان» و «مقتل حجربن عدی» و «محمدبن ابی بکر» و «مالک اشتر» و «مقتل امام حسین علیه السلام» و کتاب «معاویه» و «یزید» و «پسر یزید» و «مختار ابن ابی عبید» و وقایع تا آن زمان هشام و خلافت ولید را نوشت .
«محمد بن السائب کلبی» متوفای سال 146 عالم به علم انساب و تفسیر و اخبار و «عوانه بن الحکم» متوفی 147 هـ مؤلف کتابی در تاریخ بنی امیه و «سیف ابن عمر الاسدی التمیمی» متوفی 170 ه مؤلف کتاب«الفتوح الکبیر الرده و الجمل» و هشام ابن محمد بن اسایببن بشر الکلبی متوفی 206 هـ نویسندة [45] کتابهای «اخبار الاوایل و ایام العرب» و «اخبار اسلام» و چند کتاب دیگر از تاریخ نویسان معروف دیگر سده دوم هجری میباشند.
از اواسط این قرن که دوران خلافت عباسیان شروع میشود ترجمه کتابهای علمی و تاریخی ایرانی و رومی و یونانی و هندی و مصری به زبان عربی وارد مرحله جدیدتری میشود.
از تاریخ نویسان مشهور عصر عباسیان در نیمه آخر قرن دوم هجری«ابولحسن علی بن المدائنی» (135 تا 215هـ ) که پیش از «محمد جریر طبری» کتاب تاریخی درباره فتحها و جنگها ومفاخر عجم و عرب نوشت‚ و محمد بن عمر الواقه ی» (130 تا 207 هـ) و «هیثم بن عدی» متوفی 207 که کتابی درباره تاریخ عجم و کتابی هم به نام «اخبار الفرس» نوشته است. المدائنی مورخ حوادث خراسان و پارس و هند و الواقدی مورخ تاریخ حجاز و سیرت حضرت پیغمبر(ص) بود.
از فقهای بزرگ این قرن که ایرانی یا از موالی بودهاند: «ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی» (80 تا 150) که اصلاً ایرانی بود و مالک بن انس که بعضی آن را از موالی دانستهاند.
نهضت فرهنگی ایرانی
نهضت فرهنگی و علمی و ساختمانی که به همت و مساعی دانشمندان و هنرمندان ایرانی درمراکز اسلامی بوجود آمده بود، در نیمه دوم این قرن و پس از برانداختن دستگاه خلافت امویان و روی کار آوردن عباسیان، مؤثرتر و نافذتر گردید و درحقیقت تمدن باستانی و پرورش یافته ایران ساسانی، در لباس تمدن اسلامی نمودار گردید و دانشمندان و سیاستمداران این سرزمین کهنسال در گردانیدن فرهنگ اسلامی نقش مهم و بزرگی ایفا کردند.
درباره این موضوع که آیا تمدن اسلامی مختلط از تمدن ایرانی و رومی و یونانی و مصری است و یا اینکه سهم ورنگ رومی و ایرانیش بیشتر است، آراء گوناگونی ابراز گردیده، ولی اکثراً سهم اساسی و عمده ایران را در فرهنگ اسلامی نادیده نگرفته و بدان توجه خاصی معطوف داشتهاند و معتقدند همانطور که فرهنگ یونان وسیلهای برای انتقال اندیشههای مسیحیت در اروپا گردید، تمدن ایرانی نیز برای اسلام بصورت چنین وسیله و قوه عاملهای درآمد.
ابن خلدون نوشته است: «از امور غریب یکی این است که عاملان علم در اسلام، اغلب از عجم بودهاند، و خواه درعلوم شرعی خواه در علوم عقلی، و اگر در میان آنها مردمی در نسبیت عرب بود، در زبان و محل تربیت و پرورش از عجم شمرده میشد.»
تأثیر علوم و فنون ایرانی در فرهنگ اسلامی از لحاظ حکمت و فلسفه و پزشکی و نجوم و هیئت و ریاضی و موسیقی و تدوین صرف و نحو زبان عربی و تفسیر و علم کلام و امثال اینها هرکدام موضوع مقالهها و کتابهای متعددی میباشد که بطور خلاصه فهرست وار بدانها اشاره مینماید.
ایران شناس عالیقدر فقید پورفسور ادوار دبراون مینویسد : «راست است که ایران از جهت سیاسی چندی از موجودیت مستقل ملی خود را بهرهمند نگشت و در امپراتوری بزرگ اسلام که از جبل الطارق تا رود سیحون امتداد داشت غرق شد، لکن در رشته علم و معرفت بزودی سیادت و تفوق خود را ثابت کرد. باید دانست که ملت ایران با آن لیاقت و مهارت و ظرافت و لطافت روح، در خور برتری بوده است. اگر از علومی که عموماً به اسم عرب معروف است، اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تاریخ و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشتهاند، مجزا کنند بهترین قسمت آن علوم از میان میرود. تازیان حتی بیشتر تشکیلات دولتی خود را به تقلید از ایرانیان ترتیب دادند.»
خاورشناس شهیر روسی بارتلد نوشته است : «اعراب در بسیاری از امور تقلید ایرانیان پیش از اسلام نمودهاند و از خدمات خدمتگزاران ایرانی الاصل استفاده میکردهاند. کلماتی که به سلیمان خلیفه نسبت میدهند معروف است که گفته: مرا شگفت آید از ایرانیان که هزار سال سلطنت کردند و ساعتی محتاج ما نشدند. و حال آنکه ما صد سال سلطنت کردیم و یکساعت نتوانستیم بدون آنها بسر ببریم. در جایی دیگر کلماتی به یکی از بزرگان ایران نسبت میدهند که به امیر خراسان که عرب بود خطاب کرده میگوید: ما ایرانیان در پرتو حزم و خرد و رفتار شایسته، چهارصد سال تمام از دنیا خراج گرفتیم و حال آنکه نه کتاب فصیح و مقدسی داشتهایم و نه رسولی که فرستاده خدا باشد»
مجله هنر و مردم
مقاله علی سامی با اندکی تغییر
امیر تهرانی
ح.ف