میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران
میراث  علمی  ، ادبی  و فر هنگی  ایران

میراث علمی ، ادبی و فر هنگی ایران

ارایه نوشتارهایی در باره سیر فرهنگ، علم و دانش و ادب در سرزمین ایران

هررروز یک سخن از سعدی: ابلهی در لباسی زیبا: مکالمه دزد و گدا


هررروز یک سخن از سعدی

ابلهی در لباس زیبا

ابلهی را دیدم سمین (چاق)خلعتی ثمین(گرانبها) در بر و مرکبی تازی در زبر و قصبی(کلاه) مصری بر سر :

کسی گفت سعدی !  چگونه همی بینی این دیبای معلم برین حیوان لا یعلم(نفهم).؟

 گفتم:یک خلقت زیبا به از هزار خلعت دیبا

 بآدمی نتوان گفت ماند این حیوانمگر دراعه و دستار و نقش بیرونش 
 بگرد در همه اسباب و ملک و هستی اوکه هیچ چیز نبینی حلال جز خونش 



حکایت

مکالمه دزد و گدا

دزدی   گدائی را گفت :شرم نداری که  از برای جوی(اندکی) سیم(پول)  پیش هر لئیم(پست)  دست دراز میکنی؟ گدا گفت:

 دست دراز از پی یک حبه سیمبه که ببرند بدانگیّ و نیم 

گدا به دزد گفت: گدایی بهتر از دزدی ایت که دست را بخاطر آن ببرند

انتخاب و ترجمه لغات

امیر تهرانی

ح.ف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد